ادبیات فارسی :: پارس ادب

گنجینه سوالات و نکات درسی و آموزشی ادبیات فارسی

۳۹ مطلب با موضوع «ادبیات فارسی» ثبت شده است

ضرب المثل با حرف ((ظ))

 

ضرب المثل با حرف ((ظ))

 

ظالم و همیشه سالمه

اشاره به اینکه مظلومان و ستم‌دیدگان همواره گرفتارند اما ستمگر همیشه سر حال و سالم است و ستمگری خود ادامه می‌دهد.

ظاهر و باطن

بی‌ریا، روراست و ساده، دل و زبان یکی بودن.

ضرب المثل های عامیانه به ترتیب حروف الفبا

 

الف ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ
ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ
ف ق ک گ ل م ن و ه ی همه

 

لطفا بانظرات خود ما را برای ادامه راه دلگرم کنید.

سپاسگزارم

مدیریت سایت پارس ادب

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پارس ادب

ضرب المثل هایی که با حرف ((ط)) شروع می شوند

 

 

ضرب المثل هایی که با حرف ((ط)) شروع می شوند

 

طاقتم طاق شد

بیش از این تحمل ندارم، صبرم تمام شد.

 

طاقچه بالا گذاشتن

ناز کردن همراه با قهر به منظور بیشتر منت کشیدن طرف مقابل.

 

طبل توخالی

ظاهری با هیبت و پر سروصدا اما درون و باطنی پوچ و توخالی.

 

طشت از بام افتادن

بی‌آبرو و رسوا شدن، آنچه پوشیده بوده برملا گشتن.

 

طلا که پاکه، چه منتش به خاکه

شخص پاک و درست‌کاری برای اثبات بی‌گناهی خود، به رفع و رجوع و شاهد و واسطه نیاز ندارد.

 

طناب مفت گیر بیاره خودشه دار میزنه

مفت‌خور و سوءاستفاده کننده، کسی که از هیچ چیز مفت صرف‌نظر نکند.

 

طوطی‌وار

یاد گرفتن چیزی یا گفتن حرفی بدون فکر و دانستن معنی آن (مثل طوطی).

 

ضرب المثل های عامیانه به ترتیب حروف الفبا

 

الف ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ
ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ
ف ق ک گ ل م ن و ه ی همه

 

لطفا بانظرات خود ما را برای ادامه راه دلگرم کنید.

سپاسگزارم

مدیریت سایت پارس ادب

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پارس ادب

ضرب المثل با حرف ((ض))

 

ضرب المثل با حرف ((ض))

ضرر تلخه

ضرر و زیان اگر هم باشد ناراحت کننده است.

ضرب المثل های عامیانه به ترتیب حروف الفبا

 

الف ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ
ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ
ف ق ک گ ل م ن و ه ی همه

 

لطفا بانظرات خود ما را برای ادامه راه دلگرم کنید.

سپاسگزارم

مدیریت سایت پارس ادب

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پارس ادب

ضرب المثل هایی که با حرف ((ص)) آغاز می‌گردند

 

ضرب المثل هایی که با حرف ((ص)) آغاز می‌گردند

 

صابون به دل مالیدن

خود را برای کسب لذت روحی یا جسمی آماده کردن، وعده و وعید خوش به خود دادن.

 

صابون چرک را می‌برد، چرک صابون را

هر عملی یک عکس‌العمل دارد، در خشم و پرخاشجویی اگر طرف مقابل ناراحت می‌شود، خود پر خاشگر هم از ناراحتی بی‌نصیب نمی‌ماند.

 

صابون کسی به تن خوردن

هنگامی که صدمه و ضرر و بدی‌های کسی به شخص دیگر رسیده و ثابت شده باشد.

 

صبر ایّوب

صبر فراوان و طولانی مدت.

 

صبر قاصد خداست، کارها روبرو است

معروف است که: یک بار عطسه کردن به معنای صبر یا انحراف از کار است و عطسه دوم اقدام به انجام کار را تأکید می‌کند.

 

صدا از دریوار در بیاد از فلانی در نمی‌یاد

کم حرف بی‌سر و صدا، در بعضی مواقع در مورد سکوت از روی ترس (یا تعجب و یا شنیدن حرف حق و درست نیز گفته می‌شود).

 

صد تا چاقو بسازه یکیش دسته نداره

وصف دروغگو و پشت هم انداز.

 

صدتا یک غاز

حرف‌های بی‌ارزش و بی‌سروته.

 

صغری کبری چیدن

مقدمه چینی، حاشیه رفتن.

صلاح مملکت خویش خسروان دانند

هر کسی مصلحت کار خود را بهتر از دیگران تشخیص می‌دهد.

 

صنار بده آش، به همین خیال باش

برای ناامید و منصرف کردن کسی می‌گویند که به چیزی امید بسته و دل خوش کرده باشد.

 

صورت زیبای ظاهر هیچ نیست/ ای برادر سیرت زیبا بیار

ظاهر و صورت زیبا به درد نمی‌خورد، باطن زیبا و اخلاق و روحیات نیکو داشتن ارزشمند و موجب موفقیت و عزّت انسان در برابر خدا و دیگران و دیگران است.

 

صورتش را با سیلی سرخ نگه می‌داره

اشاره به حفظ آبرو کردن.

ضرب المثل های عامیانه به ترتیب حروف الفبا

 

الف ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ
ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ
ف ق ک گ ل م ن و ه ی همه

 

 

 

 

لطفا بانظرات خود ما را برای ادامه راه دلگرم کنید.

سپاسگزارم

مدیریت سایت پارس ادب

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پارس ادب

ضرب المثل هایی که با حرف ((ش)) آغاز می‌گردند

 

ضرب المثل هایی که با حرف ((ش)) آغاز می‌گردند

 

شال و کلاه کردن

آماده رفتن شدن.

 

شاه می‌بخشه شیخعلی خان نمی‌بخشه

هنگامی بالادست یا صاحب حق چیزی را ببخشد اما زیر دست خساست کرده و از بخشیدن خودداری کند.

 

شانه خالی کردن

از زیر کاری در رفتن و آن را به عهده نگرفتن.

 

شاهنامه آخرش خوشه

باید منتظر نتیجه شد و آخر کار را دید و به پیروزی‌های موقتی امیدوار نبود.

 

شپش تو جیبش چارقاب می‌زنه

نهایت بی‌پولی و فقر.

 

شتر با بارش گم ‌می‌شود

جایی که خیلی شلوغ و درهم برهم باشد.

 

شتر در خواب بیند پنبه دانه، گهی لُپ لُپ خورد گه دانه دانه

حساب‌های خوش خیالانه پیش خود کردن، آرزوهای دور و دراز.

 

شتر دیدی، ندیدی

سفارش به راز نگهداری و دیده را نادیده گرفتن.

 

شتر سواری دولا دولا نمی‌شود

استفاده از وسیله نامناسب جهت پوشاندن عیب و پنهان داشتن گناه و تقصیر.

 

شتر و گاو پلنگ

هر چیز نامعلوم و غیر مشخصی که از آن نتوان سر در آورد. عدم تناسب اجزاء تشکیل دهنده یک چیز. کنایه از زرافه.

 

شتره شلخته

آدم نامنظم، کسی که در انجام کارها یا از لحاظ سر و وضع یا خانه و زندگی، به هم ریخته و شوریده باشد.

 

شتری است که در خانه همه می‌خوابد

مسئله یا موردی است که برای همه پیش می‌آید (مثل ازدواج و مرگ).

 

شریک دزد و رفیق قافله

دورو و منافق، کسی که در ظاهر دوستی کند اما در باطن دشمن یا کمک و همراه دشمن باشد.

 

شست پات تو چشمت نره

جمله تمسخرآمیز به شخص ناشی و دست و پا چلفتی.

 

شستم خبردار شد

مطلع و با خبر شدن از موضوعی پوشیده و پنهان، پی‌بردن به رمز و راز، متوجه و ملتفت چیزی شدن.

 

شکرآب شدن

بین دو نفر کدورت و اختلاف بوجود آمدن.

 

شکر نعمت نعمتت افزون کند، کفر نعمت از کفت بیرون کند

تشکر از خدا بخاطر نعمت‌های فراوانش موجب لطف و بخشش بیشتر اوست و گله و ناسپاسی موجب از دست رفتن نعمت‌ها خواهد شد.

 

شکمش گوشت نو بالا آورده

کسی که با رونق گرفتن وضع کار و زندگی، خود را بگیرد و ناز و ادا داشته باشد.

 

شکم گرسنه دین و ایمان ندارد

آدم فقیر و گرسنه دیگر به فکر دین و آخرت نیست و برای رفع گرفتاری خود ممکن است دست به هرکاری بزند.

 

شُل بدی سفت می‌خوری

باید در برابر زور و قُلدری محکم ایستاد و نرمی و ملایمت را کنار گذاشت. مقابله با سختی‌ها با ابزار مناسب.

 

شل کن سفت کن در آوردن

هر لحظه تغییر حالت و عقیده دادن.

 

شلم شوربا

درهم برهم و آشفته، چیز یا جای بی‌سرو سامان.

 

شمر جلودارش نیست

کسی که در عصبانیت یا هنگام قدرت یکه تاز، شرور و نابکار و خود مختار باشد.

 

شمشیر از رو بستن

آماده برای جنگ و جدال.

 

شمشیر را غلاف کردن

ترک مجادله و مخاصمه، آشتی کردن.

 

شمع و گل و پروانه و بلبل همه جمعند

کسی که وارد جمعی، به خصوص جمع دوستان شود می‌گوید.

 

شنونده باید عاقل باشه

هر حرفی را که از دیگران شنیده می‌شود نباید فوراً باور و قبول کرد بلکه باید با عقل و منطق آن ار سنجید.

 

شنیدن کی بود مانند دیدن

توصیف اشخاص و اشیاء و اماکن دیدنی نمی‌تواند به اندازه دیدن آن‌ها مفید باشد.

 

شورش را در آوردن

از حد گذراندن هر چیز.

 

شهر فرنگه، از همه رنگه

در وصف احوال عجیب غریب یا چیز‌ها جورواجور را می‌گویند.

 

شیرم را حرامت می‌کنم

هنگامی که مادر از فرزند خود رضایت نداشته باشد یا بخواهد او را از انجام کاری منع و منصرف کند می‌گوید.

 

شیرین بیا، شیرین برو

کم بیا، کم برو تا شیرین و عزیز باشی.

 

شیری یا روباه؟

به کسی که بعد از انجام امری یا آوردن پیغامی برگشته باشد می‌گویند یعنی مثل شیر پیروز و کامروا با دست پُر بازگشته‌ای یا شکست خورده و با دست خالی، مثل روباه؟

 

شیله پیله نداشتن

درست‌کاری و با خلوص نیت، ساده و بی‌کلک.

ضرب المثل های عامیانه به ترتیب حروف الفبا

 

الف ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ
ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ
ف ق ک گ ل م ن و ه ی همه

 

 

لطفا بانظرات خود ما را برای ادامه راه دلگرم کنید.

سپاسگزارم

مدیریت سایت پارس ادب

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پارس ادب