ضرب المثل هایی که با حرف ((ر)) آغاز میگردند
راه گم کردی؟
به عنوان گله یا تعجب به کسی که پس از مدتها پیدایش شده و نزد کسی برود میگویند.
راه باز است و جاده دراز
مانعی برای رفتن وجود ندارد، معمولاً در مواقع قهر و یا هنگامی که کسی نصیحت و ممانعت برای عدم انجام کار ناصلاح را بپذیرد، به طرف مقابل میگویند.
رَب و رُب را یاد کردن
در رنج و سختی شدید قرار گرفتن، با ناراحتی و مشقت فراوان مواجه شدن.
رحم خوب است اگر در دل کافر باشد
سفارش و تمجید از رحم و مرّوت و مهربانی.
رخت بعد از عید به درد گَل منار میخورد
چیزی یا کمکی که بعد از موقع لزوم بدست آید و به موقع و به جا نباشد دیگر به درد نمیخورد.
رستم است و همین یک دست اسلحه
نظیر: امامزاده است و همین یک قندیل.
رطب خورده منع رطب چون کند؟
کسی که دیگری را نصیحت کرده و از انجام کاری باز میدارد اما خود رعایت نکرده و آن کار را انجام دهد مسلماً نصیحتش بیاثر خواهد بود.
رفت آنجا که عرب نی انداخت
جای نامعلوم و ناشناخته، کسی که در مکان نامشخصی غیب یا گم شده و یا از بین رفته باشد.
رفتنش با خودشه آمدنش با خدا
کسی را که از زمان بازگشتش بیاطلاع باشند میگویند.
رگ خواب
قلق و لمِ و خلق و خوی که از آن طریق بتوان در کسی نفوذ کرد و او را در اختیار گرفت.
رنگ رخساره خبر میدهد از سرّ ضمیر
چهره و رنگ و رو و سر و وضع شخص نشان دهندة احوال درونی اوست (مثلاً رنگ زرد نشان دهندة کسالت و بیماری است، رنگ سرخ نمایانگر خجالت و یا عصبانیت و یا بیحوصلگی و نامرتب بودنش گویای آشفتگی و پریشان حالی اوست).
روت نمیشه غربیل بگیر جلوت
به مسخره به کسی میگویند که از انجام کاری یا رفتن به جایی و یا در بیان مطلبی بیمورد و بیدلیل خجالت بکشد.
رو دست خوردن
فریب خوردن.
روده بزرگه روده کوچیکه رو خورد
مبالغه برای نشان دادن شدت گرسنگی.
روده درازی کردن
پر حرفی و پر چانگی.
رو راستی
صداقت و یکرنگی.
روز از نو روزی از نو
به صورت اول در آمدن و بازگشتن به حالت نخست. تکرار کاری را از اول.
روزه شک دار گرفتن
کاری را از روی شک و تردید انجام دادن و چندان به نتیجهاش مطمئن و امیدوار نبودن.
روزی افتاده دست قوزی
هنگامی که یار اختیار معاش دست نالایق یا ناشی بیفتد.
روزی دست خداست
رزق و روزی و مقدار آن را خداوند معین میکند و هیچ آفریدهای را بینصیب نمیگذارد.
روزی مهمان پیش پیش میآید
نباید از آمدن میهمان ناراحت شد چون بنا بر عقیده مسلمانان، رزق و روزی معین خود را به همراه میآورد و یا حتی قبل از آمدنش روزیاش میرسد.
روغن ریخته را نذر امامزاده کردن
بخشیدن مال یا چیزی که از دست رفته یا به درد نخور و غیر قابل استفاده باشد، بخشش چیز به هدر رفته.
رو که نیست سنگ پای قزوینه
پر رویی و وقاحت.
روی پای خود بند نشدن
از فرط شور و شوق آرام و قرار نداشتن.
روی پر قو خوابیده
کسی که در ناز و نعمت و در آسایش و راحتی خیال به سر میبرد.
روی دست کسی زدن (بلند شدن)
از کسی پیشی گرفتن، به رقابت با کسی برخاستن.
روی یک آجر صد چرخ میخورد
شخصی بسیار فعال و پر انرژی که با امکانات کم کارهای مختلفی را انجام میدهد.
ریش گرو گذاشتن
غیرت و شرافت و مردانگی را گرو گذاشتن و ضمانت کردن.
ریش و قیچی را دست کسی دادن
اختیار تام و کامل در مورد چیزی یا کاری به کسی دادن.
ریگ به کفش داشتن
کسی که به همانگونه که ظاهرش نشان میدهد نیست و عیب و علت و خلاف و ناخالصی در کار یا نیتش وجود دارد.
ضرب المثل های عامیانه به ترتیب حروف الفبا
الف | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ |
ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ |
ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی | همه |
لطفا بانظرات خود ما را برای ادامه راه دلگرم کنید.
سپاسگزارم
مدیریت سایت پارس ادب
خیلی خوب و عالی و بود
از شما سپاس گذارم .