آرایه ی ادبی اسلوب معادله
آرایه ی ادبی اسلوب معادله
اسلوب معادله یکی از آرایههای ادبی است که اساس آن برگرفته از آرایه تمثیل است و اسلوب معادله آن است که شاعر موضوع و مثالش را به طور جداگانهای در یک مصراع مستقل جای دهد و امکان جابهجایی دو مصراع بدون برهم ریختن استقلال دستوری دو مصراع وجود داشته باشد.
آرایه ی مجاز
آرایه مجاز
مجاز به کاربردن واژه است درمعنایی غیرحقیقی به شرط آن که میان معنی حقیقی و معنی غیر حقیقی پیوندی برقرار باشد. به تعبیر دیگر به کار رفتن واژه ای است در غیر معنی حقیقی، به شرط وجود علاقه و قرینه. مثلا هنگامی که می گوییم :« جهان انجمن شد بر تخت اوی » مراد ازجهان، مردم جهان است.
دانلود رایگان فهرست تمامی ضرب المثل های پارسی با معنی
فهرست تمام ضرب المثل های پارسی به ترتیب حروف الفبا
دانلود مستقیم فایل: حجم:1.74 مگابایت
ضرب المثل های عامیانه به ترتیب حروف الفبا
الف | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ |
ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ |
ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی | همه |
لطفا بانظرات خود ما را برای ادامه راه دلگرم کنید.
سپاسگزارم
مدیریت سایت پارس ادب
ضرب المثل هایی که با حرف ((ی)) آغاز می شوند
یا زنگی زنگ، یا رومی روم
یا این طرفی یا آن طرفی، دل به دریا زدن، تردید را کنار گذاشتن و بر یک عقیده پا برجا شدن برای انجام کاری.
یا نصیب و یا قسمت
امید و اعتقاد به خدا و قسمت داشتن.
یک آشی برات بپزم که یک وجب روش روغن باشه
خط و نشان کشیدن برای کسی، تهدید کردن.
یک بار جستی ملخک، دوبار جستی ملخک، آخر به دستی ملخک
تذکر و نصیحت به کسی که کار خطرناک و اشتباهی را چندیدن بار تکرار نموده و از آن رهیده باشد و هشدار به اینکه بالاخره گیر میافتد.
یک تختهش کمه
دیوانه و کم عقله، مغزش عیب داره.
یک تیر و دو نشان
با انجام یک کار به دو هدف و مقصود رسیدن.
یک خوبی میمونه یک بدی
همه چیز میگذرد اما یاد و اثر کارهای خوب و بد همیشه برجا خواهد ماند.
یک دست صدا ندارد
به تنهایی نمیتوان کاری را از پیش برد، موفقیت در سایه اتحاد و همکاری بدست میآید.
یک دل نه صد دل عاشق شدن
عشق مفرط، با تمام وجود عاشق و از خود بیخود شدن.
یک ده آباد به از صد شهر خراب
یک چیز یا کار درست و حسابی و کامل بهتر از چندین کار جور واجورِ ناقص و بدردنخور میباشد.
یک دیوانه سنگی به چاه میاندازد که صد عاقل نمیتوانند بیرون بیاورند
اشاره به خراب شدن و گره خوردن به دست اقراد نادان و بیفکر و کم تجربه که باعث دردسر بقیه شده و حتی افراد مجرب هم از اصلاح آن ناتوانند.
یک روده راست تو شکمش نیست
اشاره به آدم دروغگو و پشت هم انداز.
یک روزی میدهد یک روزی هم میگیرد
دلداری به شکوه کننده و اشاره به لطف و عنایت و حکمت و مصلحت خداوند در دادن و گرفتن چیزی، اینکه باید راضی بود و ناراحت نشد.
یک سر داره هزار سودا
کسی که مشغله و گرفتاری زیادی دارد.
یک سوزن به خودت بزن، یک جوالدوز به مردم
در هنگام عیجبجویی و توقع بیجا از مردم خود را به جای آنها بگذار و اگر عیوب آنها را بزرگ و بیشمار میبینی منصف باش و کمی هم به عیوب خودت نگاه کن.
یک سیب را که بالا بیندازی هزار چرخ میخوره تا پایین بیاد
نباید زود ناامید و یا حتی بیجهت دلخوش و امیدوار شد زیرا روی کارهای روزگار نمیتوان حساب کرد و معلوم نیست چه پیش خواهد آمد، آینده را نمیتوان پیشبینی کرد و هر لحظه ممکن است وضع عوض شود.
یک شبه مهمان، صد ساله دعاگو
حرف مهمان یا تازه واردی که با بیاعتنایی میزبان روبرو شده باشد.
یک کلاغ چهل کلاغ
حرف یا خبری که با دهان به دهان گشتن بزرگ و بزرگتر شده و به حّدی ناباوری برسد.
یک گوشش دره یک گوشش دروازه
بیاعتنا و بیتوجه به حرف یا اندرز دیگران، حرف نشنو و ادبناپذیر.
یک لاقبا
به آدم فقیر و بیپول و آس و پاس میگویند.
یک لب و هزار خنده
آدم خوش اخلاق و خوشرو.
یک لحظه نادانی، یک عمر پشیمانی
یک آن غفلت و سهلانگاری ممکن است به قیمت عمری گرفتاری و ندامت تمتم شود بنابراین باید هوشیار و آگاه بود.
یک من رفتم صد من برگشتم
سر حال و امیدوار به جایی رفتن و با ناامیدی و حقارت و دلِ پُر برگشتن.
یک من ماست چقدر کره میده
خطاب به کسی که بخواهند به او زحمت و رنج بهدست آوردن مال یا حسن سابقه و نظایر آن را نشان دهند.
یک نون بخور صد نون خیر کن
سفارش شکرگذاری و سپاس به کسی که از خطر یا ضرری بزرگ رهیده باشد.
یک نه بگو نُه ماه به دل نکش
هنگام مواجه شدن با پیشنهاد کار یا برخورد با موقعیتی مشکل و نامساعد و خارج از توان، بهتر است از همان ابتدا با رد کردن و جواب منفی دادن خود را از دام بلا و گرفتاری و دردسر خلاص نمود.
یک وقت از سوراخ تو میره، یک وقت از دروازه تو نمیره
متغیرالحال، دو شخصیته، کسی که هر وقت یک حالت و یک رفتار را در پیش بگیرد.
یکه یالقوز
آدم تنها و مجردی که بیکس و کار باشد.
یکی به نعل میزنه یکی به میخ
دوپهلو و دوجور حرف زدن، کلام بینابین و ناواضح، مراعات هر دو طرف را کردن و مقصود خود را در لفافه بین نمودن.
یکی را تو ده را نمیدادند سراغ خانه کد خدا را میگرفت
اشاره به کسی که اصل وجودش زجرآور بوده و قبولش ندارند و تقاضا و توقع بیجا نیز داشته باشد.
یکی کمه، دوتا غمه، سه تا که شد خاطر جَمعه
عقیدهای خرافی مبنی بر اینکه: هیچ دویی نیست که سه نشود.
یکی یک دونه خلو دیوونه
بعضیها معتقدند تک فرزندها به دلیل لوس و از خود راضی بودن، عقل و رفتار چندان منطقی و درست حسابی و قابل قبولی ندارند.
ضرب المثل های عامیانه به ترتیب حروف الفبا
الف | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ |
ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ |
ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی | همه |
لطفا بانظرات خود ما را برای ادامه راه دلگرم کنید.
سپاسگزارم
مدیریت سایت پارس ادب
ضرب المثل هایی که با حرف ((ه)) آغاز می شوند
هارت و پورت
سرو صدا و شلوغبازی و بزرگنمایی بیخودی برای زهر چشم گرفتن و ترساندن و یا جلب توجه و...
هر آن کس که دندان دهد نان دهد
اشاره به روزیرسان بودن خالق، و اینکه خدا وقتی فرزندی عطا میکند روزیاش را هم میدهد و کسی را لنگ نمیگذارد.
هر جای دزد زده تا چهل روز اَمنه
خطاب به دزد زدهای که از دوباره آمدن دزد نگران باشد، یا کسی که از تجدید منازعه و شر و خطر بترسد.
هر چه از دوست رسد نیکوست
هر چیز حتی کم و اندک که از طرف دوست باشد چون با یاد و محبت و علاقه او عجین و همراه است دلنشین و ارزشمند میباشد.
هر چه باداباد
دل به دریا زدن و به خدا توکل کردن در انجام کاری.
هر چه بگندد نمکش میزنند، وای به روزی که بگندد نمک
وقتی که خودِ مودعی، مصلح و یا نصیحتگو خطاکار و خلافکار از آب در آید، دیگر نمیتوان از بقیه توقعی داشت و جلوی کارهای زشت آنها را گرفت.
هر چه پیش آید خوش آید
هر چه مقّدر شده باشد خوب و به صلاح است و باید به آن راضی شد.
هر چه را منع کردم بر سرم آمد
از هر که و هر چه عیب گرفتم به آن دچار شدم، اشاره به تنبیه روزگار.
هر چه رشته بودم پنبه شد
همه تلاشها و زحمات و امیدها ضایع شد و از بین رفت، بیحاصل و بینتیجه ماندن و به هدر رفتن سعی و کوشش.
هر چه کنی به خود کنی، گر همه نیک و بد کنی
انسان هر کار خوب یا بدی را انجام میدهد نتیجه آن عاید خودش خواهد شد و به خودش بر میگردد.
هر چه میخواهد دل تنگت بگو
خطاب به کسی که برای گفتن چیزی تردید دارد میآورد صرف امور بیهوده یا خوشگذرانی کرده و دوراندیش و آیندهنگر نیست.
هر رفتی آمدی دارد
ارتباط و رفت و آمد باید متقابل باشد.
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد
سفارش به گفتن حرف به جا و به موقع، هر حرفی را همه جا نمیتوان زد، بلکه باید مطابق وضع و حال افراد و مکان سخن گفت.
هر سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند
کلام بیریا، بیتکلّف و صمیمی که از اعماق وجود بر زبان آید تأثیر خاصی روی شنونده گذاشته و بر دلش مینشیند.
هر سربالایی سرازیری داره
پس از هر رنج و سختی، راحتی و آسایش وجود دارد.
هر سری یک عقلی داره
هرکسی دارای یک فکر و ایده است، هر کس یک جور میسنجد و یک چیزی به عقلش میرسد. برای تشویق به امر مشاوره میگویند.
هر کس آب قلبش را میخورد
هر کس مطابق نیت و طینتش برایش پیش آمده و خدا به همان اندازه عطایش میکند.
هر کس تنها به قاضی رود، راضی برگردد
چرا که مدعی و معترضی وجود ندارد و همه چیز یک طرفه و به نفع اوست.
هر کسی را به هر کاری ساختند، مهر آن را در دلش انداختند
هیچکس همه کارها از دستش بر نمیآید و هر کس برای کاری استعداد و آمادگی داشته و علاقه نشان میدهد، بنابراین به سوی آن جذب شده و مطمئناً در آن کار موفق هم خواهد شد.
هر که بامش بیش برفش بیشتر
هر چه پول و ثروت زیادتر و زندگی وسیعتر باشد، دردسر و گرفتاری بیشتری هم دارد.
هرکه طاووس خواهد جور هندوستان کشد
برای رسیدن به مقصود و به دست آوردن چیزی باید رنج و سختی کشید و مصائب و مشکلات موجود را به جان خرید و تحمل کرد.
هر کی به فکر خویشه، کویه به فکر ریشه
نباید به دیگران امیدوار و متکی بود زیرا هر کس در فکر گذراندن امورات خود و رسیدن به مقصود خود است.
هر کی خربزه میخوره، پای لرزش هم مینشینه
هر کس به کار خطرناک و اشتباه دست میزند باید ضرر و خسارت و ناراحتیاش را هم تحمل کند.
هر کی خوابه روزیش به آبه
آدم تنبل و بیکاره و کسی که تن به کار و زحمت نمیدهد به جایی هم نمیرسد و نباید توقع خیر و مزد هم داشته باشد.
هر که گوش میخواد گوشوارشم باید بخواد
تحمیل کردن نزدیکان و متعلقان به طرف مقابل در معنی: هر که کسی را خواهد ناچار باید اقارب و متعلقات آن را هم بخواهد و تحمل کند.
4هر کی هر کی
آشفتگی و هرج و مرج، کسی به کسی نبودن.
هر گردویی گرده، لما هر گردی گردو نیست
دو چیز متفاوت را به خاطر شباهت ظاهریشان نباید یکسان و مثل هم دانست.
هر گلی یک بویی داره
هر کسی یا هر چیزی یک جور خصلت و ویژگی دراد، دو چیز یا دو کس یک جور نمیشوند و هر کدام خصوصیات مخصوص به خود را دارد.
هشتش گرو نهش است
فقیر و بیچیز، کسی که از لحاظ مالی در زندگی لنگ بوده و به سختی روزگار بگذراند.
هفت تا دختر کور و کچل داشته باشه یک شبه شوهر میده
اشاره به آدم زبل و زبانباز و شارلاتان.
هفت تا جون داره
کسی که از خطرات متعدد و از مرگ جان بدر برده باشد.
هفت ماهه به دنیا آمده
اشاره به آدم عجول و بیصبر و قرار که در هر کاری عجله و شتاب داشته باشد.
هلو برو تو گلو
کسی که راحت و بیدردسر به خواستة خود برسد و یا هر چیزی را راحت و شسته رُفته بخواهد.
هم از توبره میخوره هم از آخور
آدم رند و زرنگی که در کار یا معامله و یا موقعیتی از هر طرف به سود خود حرف زده و حساب کند.
همان آشی و همان کاسه
وضعیتی که دوباره مثل قبل و کمافیالسابق شده و هیچ فرقی نکرده باشد.
هم خدا را میخواهد هم خرما را
همه منافع و مزایا را با هم و یکجا خواستن.
همسایهها یاری کنید تا من شوهر درای کنم
طعنه به آدم تنبل یا بیدست و پا که از عهده انجام کارش بر نیامده و از این و آن کمک بخواهد.
هم فاله هم تماشا
کاری که از دو جنبه فایده و بهره داشته باشد.
همه را برق میگیره ما را چراغ نفتی
گله از بدشانسی توسط کسی چیز غیر دلخواه مثل کار، شریک و... نصیبش شده باشد.
همه کاسه کوزهها سر کسی شکستن
هنگامی که همه تقصیرها به گردن کسی که مقصر نیست بیفتد.
همه میترقّند، ما وا میترقّیم
همه پیشرفت و ترقّی میکنند ما پس رفت ر عقبگرد میکنیم. همه از پائین به بالا میترقّند، ما از بالا به پائین میترقّیم.
همیشه شعبون، یک بار هم رمضون
همیشه به دلخواه و به حرف تو یک مرتبه هم حرف من.
هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن
تعریف و تمجید بیجا و فراتر از واقعبت از کسی.
هنر نزد ایرانیان است و بس
قدمت فرهنگ و هنر ایرانی به هزاران سال قبل میرسد و همیشه ایرانیان در علم و هنر و اکثر زمینهها سرآمد ملتهای دیگر بوده و هستند.
هنوز آب کفنش خشک نشده
مردهای که هنوز مراسم فوتش برگزار نشده ورّاث بر سر ارث و میراثش به جان هم افتاده باشند.
هنوز دهنش بوی شیر میده
هنوز بچه و خام بیتجربه است، اشاره به کسی که برای کاری هنوز آمادگی و شرایط لازم را نداشته و انجام آن برایش زود باشد.
هنوز دو قورت و نیمش باقی است
اگر شخصی از روی محبت و انسانیت به کسی خدمت کند و او از این محبت سوءاستفاده کند.
هوا پس بودن
اوضاع خطرناک و نامناسب.
هوای کسی را داشتن
مواظب و مراقب و متوجه کسی بودن.
هیچ بقالی نمیگه ماستم ترشه
هیچکس عیب و ایراد و بدی خود و یا متعلقات خود را نمیگوید.
هیچ گرونی بیحکمت نیست، هیچ ارزونی بیعلت
بالاخره هر چیز گرانقیمت دارای مزایایی نسبت به جنس ارزان میباشد و بر روی هر چیز به قدر و قیمت و ارزشش کار شده بنابراین جنس ارزان بیعیب و علت نیست.
هیزم تر به کسی فروختن
به کسی بدی کردن.
هردمبیل
آشفته و بیسر و سامان، درهم و برهم و بینظم و قانون.
ضرب المثل های عامیانه به ترتیب حروف الفبا
الف | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ |
ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ |
ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی | همه |
لطفا بانظرات خود ما را برای ادامه راه دلگرم کنید.
سپاسگزارم
مدیریت سایت پارس ادب
ضرب المثل هایی که با حرف ((و)) آغاز می شوند
والسلام، نامه تمام
آخرین حرف، جمله اتمام حجّت.
ورق برگشت
اوضاع تغییر کرد و دگرگون شد.
وروره جادو
پرحرف، فتنهانگیز.
وسط دعوا نرخ تعیین میکنه
هنگام مشاجره بر سر موضوعی در صدد اثبات و یا اعمال حق و نظر و یا به دنبال نفع خود بودن.
وصف العیش نصف العیش
ذکر و یاد خوشی نصف خوشی است.
وصله ناجور
دو طرف که از هیچ نظر با یکدیگر سنخیت نداشته و جور در نیایند.
وصله ناهمرنگ
دو نفر که با یکدیگر ناموافق بوده و به اصطلاح تکه هم نباشند و به هم نخوردند.
وعده سر خرمن
قول و وعده بیپایه و اساس یا دروغین.
وقت سر خاراندن نداشتن
کنایه از کار و مشغله فراوان داشتن.
ویر گرفتن
ذوق کاری به سر افتادن و پیگیر آن شدن، بند کردن و گیر دادن و دست نکشیدن از کار یا فکری که به سر افتاده.
ضرب المثل های عامیانه به ترتیب حروف الفبا
الف | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ |
ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ |
ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی | همه |
لطفا بانظرات خود ما را برای ادامه راه دلگرم کنید.
سپاسگزارم
مدیریت سایت پارس ادب
ضرب المثل هایی که با حرف ((ن)) آغاز می شوند
نابرده رنج گنج میّسر نمیشود
بدون زحمت چیزی عاید نمیشود.
ناخن خشک
خسیس، تنگنظر.
نازکش داری ناز کن، نداری پاتو رو به قبله دراز کن
حسرت کسی را خوردن که مورد مهر و عنایت بیحد قرار گرفته است.
نان به نرخ روز خوردن
مطابق با اوضاع و شرایط پیش رفتن. تغییر موضع و موقعیت با شرایط روز.
نان به هم قرض دادن
دو نفر که به خاطر عمل متقابل و با چشم داشت و توقع تلافی و یکدیگر خدمت کرده و به نفع هم کار کنند.
نان در خون زدن و خوردن
وصف تیرهروزی و اندازه و ملال فراوان.
نان کسی را آجر کردن
کسی را بیکار کردن، نان کسی را بریدن و جلوی روزیاش را گرفتن، قطع کردن روزی و درآمد کسی.
نان کور
چشم و دل گرسنه و تنگنظر، خسیس و بیخیر.
نتق نکشیدن
دم بر نیاوردن از روی ترس و تهدید کسی.
نخود هر آش
به کسی میگویند که خود را در هر کاری دخالت میدهد و اظهارنظر میکند.
نخوردهایم نان گندم اما دیدهایم دست مردم
اگر چیزی بهرهمند نبودهایم و آن را نداشتیم و خود تجربه نکردهایم اما از آن میدانیم و با آن آشنا هستیم.
نردبان پله پله
پیشرفت و ترقی و اصولاً موفقیت در هر کاری کمکم و به تدریج حاصل میشود نه یکشبه و ناگهانی.
نرود میخ آهنین در سنگ
کار نشدنی و محال، کسی را میگویند که حرف یا نصیحت در گوش یا مغزش فرو نمیرود و همچنان به کار خود ادامه میدهد.
نزده میرقصه
خود به خود اهل کار نادرستی بودن و احتیاجی به بهانه یا مساعد بودن زمینه نداشتن.
نشسته لب گود میگه لنگش کن
کسی که در موقعیت و موضوع راحت و بیدردسر قرار داشته و به طرف مقابل تکلیف یا پیشنهاد انجام کاری سخت میکند.
نفسش از جای گرم در میآید
آدم راحت و بیخیالی که از حال و گرفتاری دیگری خبر نداشته و بر او خرده میگیرد یا پیشنهاد نا به جا میدهد.
نفسش حَقّه
انسان با تقوی و درویش مسلکی که کلامش دلنشین و آرامشبخش و دعایش در حق گیرا و سریع الاستجابه باشد.
نفوس بد زدن
پیشبینی کردن به بدی و شر یا غم و ناامیدی.
نقره داغ کردن
تنبیه پولی کردن، جریمه و گوشمالی به طریقه نقدی و مالی.
نقل مجلس
حرف یا موضوعی خاصی که وِرد زبانها بوده و در همه جا و همه کس از آن صحبت میشود.
نکرده کار را نبر به کار
شخصی بیتجربه و بیاطلاع را نباید وارد کار کرده و کار را سپرد.
نم پس ندادن
در دو معنی:
خساست، کسی که از طرف او چیزی به دیگران (مادی و معنوی) نرسد.
رازداری، کسی که حرف دل خود را نمیزند و چیزی بروز نمیدهد.
نمردیم و دیدیم
تعجب یا خوشحالی از برآورده شدن آرزویی و انجام شدن کاری که توقع انجامش نمیرفت.
نمک به حرام
قدر ناشناس، بیچشم رو.
نمک به زخم پاشیدن
غم و ناراحتی کسی را تشدید و یا خاطره آن را زنده کردن.
نمک را خوردن و نمکدان را شکستن
بیچشم و رویی، ناسپاس و نمک نشناسی.
ننه! سنگ نیم منه
جواب بچه بهانهگیر را با ننه (مامان) گفتن بیامان خواهش و بهانه داشته باشد و اشاره به اینکه: مادر عاشق با گذشت است که همیشه در مقابل آزار و اذیت یا کوتاهی و نادانی فرزندش گذشت کرده و نیم من میشود.
نوبرش را آورده
خطاب به کسی که برای انجام کاری منّت گذارده و یا به چیزی نازیده و پز پدهد، چنانکه گویی آن کار فقط از او بر میآمده و با آن چیز را فقط او دارد.
نو دیده، قبا دیده
اشاره به آدم بیظرفیت و ندید بدیدی که تازه به مال و منال رسیده باشد.و با خود نمایی هر چه را به رخ این و آن بکشد.
نوشدارو پس از مرگ سهراب
چارهجویی و علاج واقعه بعد از وقوع، کار یا کمکی که در زمان لازم انجام نشده و پس از اینکه کار از کار گذشت در صدد کمک و اصلاح بر آیند.
نوکر بیجیره مواجب
کسی که خدمت مفت و بدون مزد بکند.
نوکه اومد به بازار، کهنه میشه دل آزار
معمولاً با روی کار آمدن هر چیز نو و تازه، چیز قدیمی مورد کم توجهی و بیمهری قرار گرفته و از قدر و منزلش کاسته میشود.
نونش تو روغنه
کسی که کار و بار و وضع مالی خوب و روبراهی دارد.
نه به آن شوری شور، نه به این بینمکی
هر چیزی باید متعادل باشد، افراط و تفریط درست نیست.
نه به داره نه به باره
اشاره به قطعی و حتمی نبودن کاری.
نه بیل و سه پایه، پلو میخوره تو سایه
اشاره به آدم خوش شانسی که بدون تحمل رنج و زحمت و دردسر زندگیاش هم بهتر از دیگران باشد.
نه چک زدیم نه چونه، عروس اومد تو خونه
بدون رنج و زحمت صاحب چیزی شدن و به هدف رسیدن.
نه خود خورد نه کس دهد، گنده کند به سگ دهد
خسیسی که مالش را نه برای خود خرج کند و نه به دیگران ببخشد بالاخره به طریقی مالش به هدر خواهد رفت.
نه راه پس داره نه راه پیش
کسی که در بنبست و مشکلی لاینحل قرار گرفته و هیچ چارهای نداشته باشد، گیر کردن بر سر دو راهی و بلاتکلیف ماندن.
نه سیخ بسوزه نه کباب
در کاری بهترین و متعادلترین روش را پیش گرفتن، به طوری که هیچکدام از دو طرف ضرری وارد نیاید.
نه قم خوبه نه کاشون، لعنت به هر دوتاشون
اشاره مزاحگونه به بعضی خصلتهای نه چندان خوب مردم این دو شهر (صد البته که در همه جا آدمهای خوب و بد وجود دارند).
نه گذاشت نه ورداشت
ناگهان و بدون مقدمه و صریح و بیملاحظه حرف نادرست و نامربوطی را به طرف مقابل گفتن.
نیش عقرب نه از رهکین است، اقتضای طبیعتش این است
کسی یا چیزی که ذاتی و بیغرض و بدون اختیار آزار دهنده و ناراحت کننده و مشکل آفرین و در ضمن تغییر ناپذیر باشد.
ضرب المثل های عامیانه به ترتیب حروف الفبا
الف | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ |
ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ |
ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی | همه |
لطفا بانظرات خود ما را برای ادامه راه دلگرم کنید.
سپاسگزارم
مدیریت سایت پارس ادب
ضرب المثل هایی که با حرف ((م)) آغاز می شوند
مادر را ببین، دختر را بگیر
سفارش به خواستگار برای انتخاب همسر به این معنی که: چون دختر زیر نظر و زیر دست مادرش بزرگ شده از لحاظ لیاقت و هنرمندی و خانهداری تا حدّ زیادی به او شباهت دارد.
مادر زنت دوستت داره
به کسی میگویند که به موقع بر سر سفرة غذا و هر چیز آماده و بیدردسری از راه برسد.
مادر فولاد زره
اصطلاحاً به زن چاق پیر خشن میگویند.
مادر که نباشه باید با زن بابا ساخت
هر چیز مورد نیاز که اصل و بهترین آن یافت نشده یا قابل دسترسی نباشد ناچار باید به کمتر از آن رضایت داد.
مار از پونه بدش میآید در لونهاش سبز میشود
معمولاً آدم از هر چیز که متنفر و بیزار و گریزان باشد با آن روبرو شده یا بر سرش آمده و نصیبش میگردد.
مار در آستین پروراندن
شخص خیانتکار یا دشمن خطرناکی را بیاطلاع پروراندن و به او محبت و رسیدگی کردن.
مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد
کسی که بلایی بر سرش آمده و تجربه تلخی از چیزی دارد، در آن مورد بدگمان و محتاطتر میشود.
ماست مالی کردن
پوشاندن و اصلاح ظاهری و بیفایدةی عیب یا خرابکاری.
ماستها را کیسه کردن
ترسیدن و حساب کار خود را کردن، جا زدن و تسلیم شدن.
ماشین مشدی ممدلی، نه بوق داره نه صندلی
به طعنه و مسخره در مورد هر اتومبیل خراب و قراضه میگویند.
مال بد بیخ ریش صاحبش
چیز بد و عیبناک ناچار همیشه نزد صاحبش باقی مانده و صاحب باید آن را تحمل و نگهداری کند چون کسی حاضر به پذیرفتن آن نیست.
مال مفت و دل بیرحم
بعضیها وقتی به چیز مفت و مجانی میرسند بدون رعایت اصول و اندازه با بیرحمی از آن استفاده میکنند.
مال یک جا میرود ایمان هزار جا
خطاب به شخص دزد زده که بدون اینکه مطمئن باشد به کسی یا کسانی مظنون باشد و تهمت بزند.
مأمور است و معذور
کسی که در مورد کاری از خود اختیاری ندارد و مجبور است فقط دستور را اجرا کند.
ماه زیر ابر نمیماند
بالاخره حقیقت آشکار خواهد شد و راز برای همیشه پنهان نخواهد ماند.
ماهی به دمش رسیده
کار به مراحل پایانی خود رسیده، وقت کار یا چیزی سر آمده.
ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است
هیچگاه برای انجام کاری دیر نیست و هر لحظه میتوان اقدام کرد، کار هر زمان شروع کنی چنان است که پیش از آن شروع کردهای.
مایه تیله
سرمایه و دارایی، پول و پَله.
مته به خشخاش گذاشتن
دقت و وسواس و سختگیری بیمورد و بیش از حد در انجام کاری.
مثل انار ترکیدن
کنایه از ترکیدن بغض و به شدت به گریه افتادن.
مثل برج زهرمار
کنایه از آدم بسیار اخمو و عبوس و ترشروی.
مثل برق
با سرعت بسیار.
مثل بید لرزیدن
کنایه از ترسیدن زیاد.
مثل پنجه آفتاب
کنایه از آدم بسیار زیبا و دلربا.
مثل ترقه پریدن
کنایه از ناگهان عصبانی و آتشی شدن.
مثل جن بو داده
اشاره به آدم زبل و زرنگی که هر کاری از دستش بر میآید.
مثل جن و بسمالله
دو چیز یا دو کس که هرگز نزدیک هم نیایند و از یکدیگر فراری باشند.
مثل خر در گل واماندن
کسی که در انجام کاری فرومانده و عاجز شده باشد و قادر به ادامهاش نباشد.
مثل زن سعدی
زن نافرمان و گریزپا که کمتر در خانه قرار گرفته و بیشتر در کوچه وخیابان و گشت و گذار باشد، زن ددری.
مثل سگ ترسیدن
ترس و وحشت زیاد از کسی یا چیزی.
مثل سگ و گربه به هم پریدن
درگیری و مشاجره و ناسازگاری دائمی بین دو نفر.
مثل سیبی که از وسط نصف شده
دو چیز یا دو شخص که دقیقاً و کاملاً مثل هم باشند، شباهت فراوان دو چیز یا دو نفر.
مثل شیر برنج
به آدم شل و وارفته و بینمک میگویند.
مثل عنق منکسره
بداخلاق و ترشرو.
مثل قالی کرمانه
اشاره به کسی که هر چه سنش بالا میرود خودش رنگ و روتر میشود (معروف است که قالی کرمان هر چه بیشتر پا میخورد بیشتر رنگ باز کرده و مرغوبتر میشود).
مثل کبک سرش را زیر برف کرده
کسی که متوجه عیب خود نیست و از اوضاع و محیط دور و برش بیخبر است و نمیداند در اطرافش چه میگذرد و مردم راجع به او چه میگویند، گویی آنها را نابینا میپندارد.
مثل کنیز حاج باقر
بداخلاق و غرغرو، کسی که خیلی نق میزند.
مثل گدای سامره
لخت و عوری، پررویی و پرمدعایی.
مثل مار خوش خط و خال
کسی که ظاهری خوب و فریبنده اما باطنی زشت و پلید و بد ذات دارد.
مثل ماست
شل و وارفته و بیرمق.
مثل مربای آلو
آدم شُل و ول و بیحال.
مثل مرغ سرکنده
کلافه، بیآرام و قرار، پریشان و مظطرب.
مثل موش آب کشیده
کسی که خیلی خیس شده و یا از آب و گل و لای بیرون آمده باشد.
مثل یخ وا رفتن
از خبر ناگوار یا ناامید کنندهای حیران، شُل و از خود بیخود شدن.
محل سگ نگذاشتن
بیمحلی بیش از حدُ و اندازه.
مخ جوش آوردن
کنایه از شدت عصبانیت و یا گرما.
مدینه گفتی و کردی کبابم
افسوس کسی که به یاد گذشته از دست رفته افتاده و یاد و خاطره خوب یا بد چیزی یا کسی برایش تجدید و زنده شود.
مرا به خیر تو امید نیست، شرّ مرسان
اگر نفعی نمیرسانی لااقل ضرر هم نزن، اگر کمکی نمیکنی لااقل مزاحمت و دردسر هم ایجاد نکن.
مرد دو زنه جاش تو مسجده
چرا که نزد هیچکدام آسایش و همچنین ارزش و احترام آنچنانی ندارد.
مرد را باید دست به پشتش بزنی خاک بلند بشه
مرد باید اهل کار و تلاش باشد.
مرده را که رو بدهی به کفنش خرابی میکند
به کم ظرفیت که ارزش و اهمیت داده شود، پرتوقع و پررو میشود.
مرغ همسایه غازه
چیزهای دیگران به نظر بهتر و چشمگیرتر از مال خود آدم میآید.
مرغ یک پا داره
کنایه از یکدندگی و لجبازی، با قُدّی و سماجت روی حرف خود ایستادن.
مرغی که انجیر میخوره نوکش کجه
به این معناست که از قیافه و طرز رفتار طرف میتوان دریافت که چه کاره است. به نظر میرسد که کلمه صحیح به جای انجیر (نچیر به معنای گوشت) بوده است که هنوز در برخی از نقاط کشور استفاده میشود. به این معنی که پرندهای مانند عقاب که گوشتخوار است انتهای نوکش کج بوده و از فاصله درو مشخصو عیان است در حالی که اگر گنجشکی این ادعا را کند کافی است به نوکش نگاه کرد و دریافت که دروغ میگوید.
مرگ خوبه برای همسایه
هر چیز بدی را برای دیگران خواستن، در خطر و ضرر دیگری را جلو انداختن.
مرگ میخواهی برو گیلان
کسی که در موقعیت مناسب و ایدهآل قرار گرفته و چیزی کم نداشته باشد و بازهم گلهمند بوده و ناز بکند.
مرگ یکبار شیون یکبار
به سیم آخر زدن و قضیه را تمام کردن، هرچه باداباد گفتن.
مروارید باشه، غلتون باشه، ارزون باشه
خوش سلیقه و مشکل پسندی که بخواهد چیزی همه محاسن و مزایا را با هم داشته باشد.
مزه دهن کسی را چشیدن
قصد دانستن و پیبردن به نظر یا هدف کسی، سر در آوردن از مقصود دیگری.
مستی و راستی
در هنگام مستی عقل و هوش و قوه ادراک شخص زایل شده و هرچه در دل وجود دارد راست و حقیقتی بیان شده و اسرار فاش میگردد.
مشت کسی باز شدن
رسوا و برملا شدن، راز یا دروغ کسی افشا و آشکار گردیدن.
مشت نمونه خروار
جزء و مقداری از هر چیزی که نشان دهندة کیفیت و خصوصیت کل آن چیز باشد.
مشک آن است که خود ببوید، نه آنکه عطار بگوید
رفتار هر کس باید معرّف و بیانگر فضائل و منزلت او باشد نه اینکه دیگران از او تعریف کنند.
مشکلی نیست که آسان نشود/ مرد باید که هراسان نشود
هر مشکل و مسئلهای راه حلی داشته و با عقل و همّت بالاخره حل خواهد شد، نباید ترسید و جا زد.
معما چون حل گشت آسان شود
اشاره به کسانی که پس از حل معضل و رفع مشکل ادعای کاردانی میکنند.
مغز خر خوردن
دیوانگی، نفهمی، متوجه امر نبودن.
مگس پراندن
کنایه از بیکاری بیش از حدّ.
مگسی شدن
بد اخلاق و عصبانی شدن، سماجت و بد خُلقی برای به کرسی نشاندن حرف (نظر به سماجت و آزارندگی مگس).
مگه سر آوردی؟
کسی که پشت هم و با عجله در بزند و بیقراری نشان دهد.
ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل
داشتن سواد و تحصیلات به تنهایی دلیل بر انسانیت و فضیلت نیست چرا که آدمیت و تکامل از مجموع تمام فضایل انسانی که علم جزئی از آن است حاصل میشود.
ملانصرالدین کاری نداشت سوزن به تخمش میزد داد میکشید
کسی که به دست خود برای خود دردسر درست کند.
ممه را لولو بُرد
ناامید کردن و عدم امکان انجام کاری یا موقعیتی که در گذشته انجام شده.
من اینور جوی تو اونور جوی
به حالت قهر از هم جدا شدن، تسویه حساب قهر آمیز.
منتر کردن
کسی را در کاری و یا در جایی سرگردان و معطل و علاف کردن.
من مرده تو زنده
اتمام حجت کسی که پیشبینی و نظر خود را درست دانسته و به وقوع آن مطمئن باشد اگرچه بعد از مرگش.
من میگم نره، اون میگه بدوش
هنگامی که عدم امکان اجام کاری را با دلیل و منطق به کسی بگویند و او باز هم به دلیل نفهمی یا زورگویی خواسته خودش را تکرار کند.
مواظب مالت باش مردم را دزد نکن
به دقت مراقب چیزهایت باش تا به دیگران تهمت دزدی نزنی.
مو را از ماست کشیدن
اشاره به دقت و نکتهبینی و حساسیت بیش از حدّ، ریزبینی و جزئینگری بیاندازه.
مورچه چیه که کله پاچش باشه
چیز کوچک و بیارزشی که جزئی از آن را بخواهند.
موش دواندن
در کار کسی خلل و مشکل مزاحمت ایجاد کردن.
موش موشک آسه بیا آسه برو که گربه شاخت نزنه
سفارش به احتیاط و ملاحضهکاری به خاطر اوضاع نامساعد و اجتناب از شرّ و ضرر و خطر.
موش و گربه بازی
رفتاری توأم با تعقیب و گریز و آمیخته با فریب و خدعه و ریا.
موشه تو سوراخ نمیرفت جارو به دمش میبست
مشکل و گرفتاری و دردسر اضافه برای خود بوجود آوردن.
مو لای درزش نمیره
بسیار دقیق و حسّاس عمل کردن.
موهاشو تو آسیاب سفید نکرده
اشاره به آدم با تجربه و دنیا دیده.
موی بدن سیخ شدن
ترسیدن یا چندش شدن به دلیل مواجه شدن با مسئلهای هولناک یا دلخراش و ناگوار.
موی کسی را آتش زدن
در جا و به موقع سر رسیدن و درجایی حاضر شدن.
مویی از خرس کندن غنیمت است
از آدم خسیس یا بد حساب و لدهکار اگر یک چیز کوچک و بیارزش هم گرفته شود غنیمت است.
مهرم حلال، جونم آزاد
حرف زنی که از دست شوهر به ستوه آمده و در صدد جدایی و نجات خود باشد.
مهره مار داشتن
قدرت فراوان در جلب و جذب علاقه و توجه دیگران داشتن.
میان پیغمبرها جرجیس را پیدا کرده
کسی که بدترینها را انتخاب کرده باشد.
میان ماه من تا ماه گردون/ تفاوت از زمین تا آسمان است
اشاره به دوچیز ظاهراً مشابه که از نظر ارزش و منزلت تفاوت زیادی با یکدیگر داشته باشند.
میمون هر چی زشتتره، بازیش بیشتره
اشاره به آدم زشت یا معیوب که ادا و اطوار و رفتار ظاهری نامتناسب و نامعقول هم داشته باشد.
میوهاش به هنده
انگار نوبرش را آورده.
میهمان گرچه عزیز است ولی همچون نفس خفه میسازد اگر آید و بیرون نرود
کنایه از یاد ماندن میهمان پررو در خانه میزبان که باعث خستگی و ناراحتی و مغذب شدن او میشود.
ضرب المثل های عامیانه به ترتیب حروف الفبا
الف | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ |
ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ |
ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی | همه |
لطفا بانظرات خود ما را برای ادامه راه دلگرم کنید.
سپاسگزارم
مدیریت سایت پارس ادب
ضرب المثل هایی که با حرف ((ل)) آغاز می شوند
لام تا کام صحبت نکردن
کمترین سخنی بر زبان نیاوردن.
لب چشمه میروم خشکه میشه
بسیار بدشانس و بدقدم بودن.
لفت و لعاب دادن
وسواس به خرج دادن و تشریفات بیهوده در مورد چیزی، طول و تفصیل دادن کاری.
لق لقه زبان
بر زبان آوردن مکرر کلمه و موضوعی، به طوری که مدام فقط راجع به همان چیز صحبت شود.
لقمه را باید به اندازه دهان برداشت
در انجام و انتخاب کار یا همسر، باید به اندازه وسع و توان و شأن خود پیش رفت و قدم برداشت.
لقمه را دور سر چرخاندن (از پشت سر در دهان گذاشتن)
پیچاندن و سخت کردن کار و آن را از مسیر درست و کوتاه انجام ندادن.
لنترانی گفتن
در اصطلاح یعنی متلک و بد و بیراه گفتن به کسی، اما ریشه لغوی آن بر میگردد به کلمه عربی لَن ترانی: یعنی مرا نخواهی دید. حضرت موسی از خداوند خواست تا بتواند او را با چشم ظاهر ببیند و خداوند در جواب این درخواست غیر ممکن و ردّ آن به موسی لَن ترانی گفت یعنی: هرگز نمیتوانی مرا ببینی.
لُنگ انداختن
هنگامی که کسی یا چیزی در مقابل کس یا چیز برتر و بالاتر کم بیاورد.
لولو سر خرمن
آدم بیمصرف، در حد مترسک.
لیلی به لالای کسی گذاشتن
لوس کردن و به دل کسی را آمدن.
لیلی زن بود با مرد؟!
طعنه به آدم گیج و خنگی که مطلب واضحی را نداند و از آن چیزی سر در نیاورد.
ضرب المثل های عامیانه به ترتیب حروف الفبا
الف | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ |
ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ |
ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی | همه |
لطفا بانظرات خود ما را برای ادامه راه دلگرم کنید.
سپاسگزارم
مدیریت سایت پارس ادب