ضرب المثل هایی که با حرف ((ز)) آغاز میشوند
زاغ سیاه کسی را چوب زدن
تعقیب کردن و زیر نظر داشتن کسی. تعقیبش و تجسّس و احوال کسی را کردن.
زبان به دهان گرفتن
ساکت شدن و حرف نزدن.
زبانت را گاز بگیر
امر به حرف نزدن به کسی که حرف نامربوطی مثل توهین مقدسات یا نفوس بد بر زبان جاری کرده باشد.
زبان خر را خلج میداند
هر کس زبان مثل خود را بهتر میفهمد و با آن آشناتر و راحتتر است.
زبان خوش مار را از سوراخ بیرون میکشد
اشاره به تأثیر خوش زبانی و بکار بردن الفاظ نیکو پسندیده.
زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد
احتیاط در سخن گفتن و پرهیز از گفتن حرفهای نیشدار و خطرناک که ممکن است به قیمت جان تمام شود.
زبانم مو درآورد
اشاره به تکرار بیش از حد حرفی یا توضیحی و یا در خواستی.
ز تعارف کم کن و بر مبلغ افزا
به کسی میگویند که با تعارفات بیهوده مرتب حاشیه میرود و اصل مطلب را بیان نمیکند.
زخم شمشیر خوب میشود، زخم زبان خوب نمیشود
واقعیتی غیر قابل انکار اینکه چه بسا جراحات هولناک که معالجه شده اما اثر و زخمی که از یک سخن سوزاننده و تأثیرگذار بر جای میماند همیشه در دل و ذهن باقی و ماندگار خواهد بود و قابل ترمیم و اصلاح نیست.
زدی ضربتی، ضربتی نوش کن
پس از انجام هر کار یا حرف زشت و ناشایستی باید منتظر تلافی و مقابله به مثل بود.
ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است
از آنجا که عشق با بیقراری و اضطراب و ناشکیبایی همراه است، با صبر و حوصله فرسنگها فاصله دارد.
زمستان تمام شد، روسیاهی به ذغال ماند
در مواقعی میگویند که کسی بدی کرده و یا امیدی را ناامید کرده باشد، یعنی: بالاخره هر چه بود گذشت و یا هر طور بود مسئله حل و کار انجام شد امّا سرافکندگی و خجالت برای آن شخص باقی خواهد ماند.
زن بلاست، انشالله هیچ خانهای بیبلا نباشد
عقیده مردها نسبت به زن و اینکه هر خانهای با وجود زن صفا و روشنایی و رونق دارد.
زن راضی مرد راضی گور پدر قاضی
هنگام که کسی در کار دو نفر دخالت و یا قضاوت کند، اما خود طرفبن با هم کنار آمده باشند و از زندگی یا معامله با یکدیگر راضی باشند.
زن کبابه، خواهر زن نان زیر کباب
اشاره به دلچسبتر بودن خواهر زن در برادر زن.
زنگولهی پای تابوت
کودک یا کودکانی را میگویند که در زمان پیری والدین متولد شده باشند.
زن و شوهر دعوا کنند، ابلهان باور کنند
دوعوای زن و شوهر موقتی و زودگذر است و نباید در اینگونه درگیریها مداخله نمود.
زنی که جهاز نداره این همه ناز نداره، مردی که نون نداره این همه زبون نداره
گفتگوی زن و شوهر برای خفیف کردن یکدیگر در مشاجره.
زهر ریختن
آسیب رساندن و صدمه زدن به کسی.
زیر آب کسی را زدن
از کسی بد گفتن و نزد دیگری بیاعتبار ساختن، وسیله بیکاری یا اخراج کسی شدن.
زیر بلیط در آوردن
تحت اختیار گرفتن.
زیر پای کسی را خالی کردن
نظیر: زیرا آب زدن، یغنی با توطئه و سخنچینی موجب اخراج و بیکاری یا بیاعتباری کسی شدن.
زیر پای کسی نشستن
با حرفهای بیاساس و مغرضانه نظر کسی را عوض کردن و فریب دادن.
زیر سیبیلی در کردن
نادیده گرفتن و خود را به ناآگاهی زدن.
زیر سرش بلند شده
کنایه از کسی که هوایی شده و با کسی سر و سرّی دارد، دل به کسی و جای دیگری بسته.
زیر شالش قرصه
جایگاه مالی محکم و استواری دارد، پولدارها و ثروتمند است.
زیرش زدن
کار یا قول و یا حرف خود را انکار کردن.
زیره به کرمان بردن
پیشکش بیارزش، متاعی را برای فروش یا استفاده به مرکز و محل تولید آن بردن.
زینب ستمکِش
کسی که خیلی مصیبت و بلا و سختی کشیده باشد (اشاره به ستمها و مصیبتهای وارد شده بر حضرت زینب).
ضرب المثل های عامیانه به ترتیب حروف الفبا
الف | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ |
ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ |
ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی | همه |
لطفا بانظرات خود ما را برای ادامه راه دلگرم کنید.
سپاسگزارم
مدیریت سایت پارس ادب