ضرب المثل :: پارس ادب

گنجینه سوالات و نکات درسی و آموزشی ادبیات فارسی

۳۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ضرب المثل» ثبت شده است

ضرب المثل هایی که با حرف ((ق)) آغاز می شود

 

ضرب المثل هایی که با حرف ((ق)) آغاز می شود

 

قاپ کسی را دزدیدن

کسی را تحت اختیار گرفتن و مال خود کردن.

 

قاطی مرغ‌ها شدن

جوانی که داماد شده یا مجردی که متأهل شده باشد.

 

قافیه را باختن

جا زدن و تا آخر تحمل مشکلی را نکردن.

 

قال کار را کندن

به آخر رساندن و تمام کردن کار یا هر چیز دیگر، ته کار یا قضیه‌ای را بالا آوردن.

 

قال گذاشتن

کسی را که تنها یا به انتظار گذاشتن و به دنبال کار خود رفتن.

 

قدر زر زرگر شناسد، قدر گوهر گوهری

قدر و ارزش هر کار و هنری را خبره و هنرمند در آن می‌داند.

 

قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید

نعمت‌ها، خوشی‌ها و ایام سعادت و تندرستی همیشگی و پایدار نیستند و انسان وقتی ارزش واقعی آن‌ها را می‌داند که آن‌ها را از دست بدهد و دچار مشکل و گرفتاری شود.

 

قربون برم خدا رو، یک بام و دو هوا رو

در یک مسئله و امری واحد بنا بر مصلحت دو گونه عقیده و دو برخورد متفاوت داشتن.

 

قربون بند کیفتم، تا پول داری رفیقتم

دوستی‌های مادی، کسانی که به خاطر پول و مادیات با کسی دوستی می‌ورزند.

 

قسم حضرت عباس را باور کنم یا دم خروس را؟

به کسی می‌گویند که حقیقتی آشکار را انکار کند و برای تبرئه خود قسم بخورد.

 

قشقرق به پا کردن

داد و قال و کولی‌گری، بر سر چیزی فتنه و آشوب به پا کردن.

 

قصاص قبل از جنایت

محکوم و مجازات کردن پیش از مشخص شدن و اثبات خطا.

 

قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود

توصیه به توجه و اعتنا نسبت به هر چیز کم و اندک، سفارش به صرفه‌جویی که به مرور موجب جمع و قابل توجه شدن هر چیز می‌گردد.

 

قمر در عقرب

اوضاع ناجور و نامساعد.

 

قند توی دل آب کردن

خوشحالی بیش از حد، ذوق‌زده شدن.

 

قوز بالا قوز

گرفتاری روی گرفتاری اضافه شدن مشکل قبلی به طوری که کار پیچیده‌تر و خراب‌تر شود.

 

قوطی بگیر و بنشان

پیغام پوچ و بی‌محتوی یا دستور کاری بیهوده به مزاحم دادن جهت رفع مزاحمت و از سر باز کردن.

 

قیمه و قرمه کردن

زخمی و مجروح ساختن، لت و پار کردن.

ضرب المثل های عامیانه به ترتیب حروف الفبا

 

الف ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ
ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ
ف ق ک گ ل م ن و ه ی همه

 

لطفا بانظرات خود ما را برای ادامه راه دلگرم کنید.

سپاسگزارم

مدیریت سایت پارس ادب

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پارس ادب

ضرب المثل هایی که با حرف ((ف)) آغاز می شوند

 

ضرب المثل هایی که با حرف ((ف)) آغاز می شوند

 

فاتحه‌اش خوانده است

کسی یا چیزی که عمرش به سر آمده و باید قیدش را زد و از آن دل کند.

 

فتیله را از گوش در آوردن

قطع امید و صرف‌نظر، باز کردن گوش و شنیدن حرفی که آخرین امید ناامید می‌کند، فکری را از سر بیرون کردن. حاضر به شنیدن حرفی که به ضرر فرد می‌باشد.

 

فحش خورش خوبه

در برابر فحش و بد و بیراه و توهین صبور و ملایم و بی‌رگ و بی‌اهمیت بودن.

 

فراموشی هم نعمتی است

اگر انسان از این نعمت بی‌بهره بود، یاد همیشگی مسائل دردناک و غم و غصه دائمی او را از ادامه زندگی باز می‌داشت.

 

فضول را بردند جهنم گفت هیزمش تره!

چون خصلت و ذات فضول اصلاح‌پذیر نیست، با اغراق می‌گویند حتی در جهنم هنگامی که در حال سوختن است نیز دست از وراجی و بیهوده‌گویی بر نمی‌دارد.

 

فکر کرده علی‌آباد هم شهری است

اشاره کردن به کسی که امر بر او مشتبه شده و یا نادانسته و ساده‌انگارانه خود یا دیگری و یا امر کوچک و ناچیزی را بزرگ و مهم بداند و با غرور و رضایت بی‌جا به خود یا دیگری بنازد.

 

فکر نان باش که خربزه آب است

سفارش یا نصیحت به کسی که از امور مهم و اصلی غافل شده و فکر و وقت خود را بر کارهای فرعی و چیزهای بیهوده و بیخودی صرف کند.

 

فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه

به کسی که جثه و اندام کوچک داشته باشد و در عوض بسیار پر هنر و زبر و زرنگ باشد.

 

فلنگ را بستن

آهسته و ناگهانی در رفتن، جیم شدن.

 

فاره چون بلند شود سرنگون گردد

هر اوجی حضیضی و هر خیزی افتی دارد، کسی که در اوج غرور و برتری باشد عاقبت به خواری و حقارت می‌رسد.

 

فوت کوزه‌گری

علم استادی و خبرگی، لِم کار. ریزه‌کاری‌هایی که در اثر تجربه زیاد و مهارت بالای استاد بدست آید.

 

فهمیدی شوخی، نفهمیدی جدی

گوینده حرف دل خود را به جهت جلوگیری از ناراحتی طرف با شوخی بزند و اگر طرف متوجه شد آن را شوخی تلقی کند.

 

فیلش یاد هندوستان کرده

به یاد گذشته و کسی یا چیزی یا جای مورد علاقه خود افتادن و شوق بازگشت به آن پیدا کردن.

 

فیل و فنجان

دو شخص یا دو چیز که از نظر جثه و ظاهر ناهماهنگ بوده و یکی بزرگ باشد.

 

فیل هوا کردن

کار بزرگ و سخت غیرممکن.

ضرب المثل های عامیانه به ترتیب حروف الفبا

 

الف ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ
ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ
ف ق ک گ ل م ن و ه ی همه

 

لطفا بانظرات خود ما را برای ادامه راه دلگرم کنید.

سپاسگزارم

مدیریت سایت پارس ادب

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پارس ادب

ضرب المثل هایی که با حرف ((غ)) آغاز می شوند

ضرب المثل هایی که با حرف ((غ)) آغاز می شوند

 

غاز چراندن

نهایت بیکاری.

 

غزل خداحافظی خواندن

به دو معنی:

پایان عمر و دم مرگ.

جدایی و یا قهر و کناره‌گیری و قطع مراوِده.

 

غسل می‌کنم غسل پشه، می‌خواد بشه می‌خواد نشه

تطهیر و شستشو و کار سطحی و ناقص و سرسری.

 

غفلت موجب پشیمانی است

سهل‌انگاری در کاری یا استفاده نکردن از فرصت مناسب موجب ندامت خواهد شد.

 

غلام حلقه به گوش

مثل برده مطیع و گوش به فرمان بودن.

 

غوره نشده مویز شده

به کوچکی که بخواهد بزرگی کند می‌گویند.

 

غول بی‌شاخ و دُم

کسی که هیکل بزرگ و تنونمندی دارد اما به اندازه هیکلش بزرگ نیست. کنایه از فرد قوی هیکل و درشت بنیه اما حقیر و نادان.

ضرب المثل های عامیانه به ترتیب حروف الفبا

 

الف ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ
ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ
ف ق ک گ ل م ن و ه ی همه

لطفا بانظرات خود ما را برای ادامه راه دلگرم کنید.

سپاسگزارم

مدیریت سایت پارس ادب

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پارس ادب

ضرب المثل هایی که با حرف ((ع)) آغاز می شوند

 

ضرب المثل هایی که با حرف ((ع)) آغاز می شوند

 

 

عاقبت جوینده یابنده بود

هر که جویای هر چه باشد بالاخره آن را بدست خواهد آورد زیرا هیچ چیز در برابر همت و تلاش و پشت‌کار انسان غیر ممکن و دست نیافتنی نیست.

 

عاقلان دانند

به دو معنی:

به کسی می‌گویند که عیب و بدنامی خود را روی دیگری بگذارد و برعکس حرف بزند.

حرف کسی که از چیزی سر در نمی‌آورد.

 

عجله کار شیطان است

هیچ کاری با عجله و اظطراب به سرانجام خیر و نتیجه درست و مطلوب نخواهد رسید.

 

عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد

اگر خدا بخواهد چه بسا دردسرها و توطئه‌ها و دشمنی‌ها به دست خود دشمن موجب خیر و برکت می‌گردند.

 

عرش را سیر می‌کند

به کسی می‌گویند که بخاطر وقوع امری مطلوب و غیر منتظره بسیار خوشحال و ذوق‌زده باشد.

 

عروس تعریفی گوزو از آب در اومد

درباره کسی می‌گویند که بر خلاف خوشگویی‌ها و تعاریفی که از او شده رفتار ناپسندی را انجام می‌دهد.

 

عروس نمی‌تونست برقصه، می گفت اتاق کجه!

کسی که قادر به انجام کاری نباشد و برای توجیه خود از شرایط و ابزار کار ایراد بگیرد. بهانه تراشی.

 

عروس هزار داماد

منظور دنیا و بی‌وفائی آن است که هر روز بر وفق مراد کسی است و روز بعد از او روی می‌گرداند.

 

عزرائیل هم رغبت نمی‌کنه طرفش بیاد

اشاره به آدم زشت و لاغر یا بیماری که آنقدر از ریخت و رو افتاده و بدحال است که عزرائیل هم از او روی می گرداند.

 

عزرائیل را جواب کردن

به کسی یا بیمار بدحالی می‌گویند که از مرگ حتمی جان بدر برده باشد.

 

عشق‌هایی کز پی رنگی بود/ عشق نبود عاقبت ننگی بود

عشق واقعی با نفس‌پرستی و عشقی که با دیدن ظاهر و آب و رنگ به وجود می‌آید فرق می‌کند، عشق‌های ظاهری نتیجه‌ای جز ننگ و بدنامی ندارد.

 

عشوه شتری، غمزه خرکی

ناز بیخودی که اصلاً هم به طرف نمی‌آید.

 

عطایش را به لقایش بخشید

کسی که چون حاضر به دیدن و مراوده با شخص بداخلاق یا منت‌گذار نیست از خیر لطف و فایدة آن شخص هم صرف‌نظر می‌کند.

 

عقل سالم در بدن سالم

هرگاه جسم سالم و نیرومند باشد، فکر هم خوب کار می‌کند.

 

عقلش پاره سنگ بر می‌داره یا عقلش گِرده

عقل سالم و درست حسابی نداره، کم عقل است.

 

عقلش پس کله ‌شه

کسی که بدن تفکر کاری را انجام داده و پس از به بار آوردن پشیمانی متوجه کار اشتباه خود بشود.

 

عقل که نیست، جون در عذابه

کسی که عقل سلیمی ندارد یا از عقلش درست استفاده نمی‌کند، دچار ضرر و دردسر و عذاب می‌شود.

 

عقل مردم به چشمشان است

بیشتر مردم ظاهر بین هستند و آنچه را که می‌بینند باور می‌کنند.

 

علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد

باید قبل از اینکه کار از کار بگذرد و اتفاق بد یا مشکل و دردسری به وجود آید به فکر چاره‌اندیشی بود.

 

 

علف باید به دهن بزی شیرین باشه

در انتخاب همسر یا انتخاب چیزی، خود فرد باید از طرف مقابل یا آن چیز خوشش بیاید و آن را بپسندد و تمایل داشته باشد نه دیگران.

 

علف زیر پا سبز شدن

مدت زیادی در جایی به انتظار ایستادن.

 

علی ماند و حوضش

رفتن همه و تنها ماندن کسی.

 

عمو یادگار خوابی یا بیدار؟!

هوشیار و متوجه کردن کسی که در شُرُف ضرر یا خطر است و در وضع نامناسبی قرار دارد.

 

عهد دقیانوس

گذشته‌های خیلی دور، دورترین زمان.

 

عیب می‌‌ جمله بگفتی هنرش نیز بگوی

کسی یا چیزی را که فقط بدی‌ها و عیوبش را بیان کنند و خوبی‌ها و مهارتش را نادیده بگیرند.

 

عیسی به دین خود، موسی به دین خود

دو نفر یا دو گروه یا دو دسته که کاری به کار هم نداشته باشند و هر کس به راه خود و به دنبال کار و عقیده خود برود.

ضرب المثل های عامیانه به ترتیب حروف الفبا

 

الف ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ
ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ
ف ق ک گ ل م ن و ه ی همه

 

 

لطفا بانظرات خود ما را برای ادامه راه دلگرم کنید.

سپاسگزارم

مدیریت سایت پارس ادب

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پارس ادب

ضرب المثل با حرف ((ظ))

 

ضرب المثل با حرف ((ظ))

 

ظالم و همیشه سالمه

اشاره به اینکه مظلومان و ستم‌دیدگان همواره گرفتارند اما ستمگر همیشه سر حال و سالم است و ستمگری خود ادامه می‌دهد.

ظاهر و باطن

بی‌ریا، روراست و ساده، دل و زبان یکی بودن.

ضرب المثل های عامیانه به ترتیب حروف الفبا

 

الف ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ
ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ
ف ق ک گ ل م ن و ه ی همه

 

لطفا بانظرات خود ما را برای ادامه راه دلگرم کنید.

سپاسگزارم

مدیریت سایت پارس ادب

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پارس ادب