گنجینه سوالات و نکات درسی و آموزشی ادبیات فارسی

۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ضرب المثل چیست؟» ثبت شده است

ضرب المثل هایی که با حرف ((ص)) آغاز می‌گردند

 

ضرب المثل هایی که با حرف ((ص)) آغاز می‌گردند

 

صابون به دل مالیدن

خود را برای کسب لذت روحی یا جسمی آماده کردن، وعده و وعید خوش به خود دادن.

 

صابون چرک را می‌برد، چرک صابون را

هر عملی یک عکس‌العمل دارد، در خشم و پرخاشجویی اگر طرف مقابل ناراحت می‌شود، خود پر خاشگر هم از ناراحتی بی‌نصیب نمی‌ماند.

 

صابون کسی به تن خوردن

هنگامی که صدمه و ضرر و بدی‌های کسی به شخص دیگر رسیده و ثابت شده باشد.

 

صبر ایّوب

صبر فراوان و طولانی مدت.

 

صبر قاصد خداست، کارها روبرو است

معروف است که: یک بار عطسه کردن به معنای صبر یا انحراف از کار است و عطسه دوم اقدام به انجام کار را تأکید می‌کند.

 

صدا از دریوار در بیاد از فلانی در نمی‌یاد

کم حرف بی‌سر و صدا، در بعضی مواقع در مورد سکوت از روی ترس (یا تعجب و یا شنیدن حرف حق و درست نیز گفته می‌شود).

 

صد تا چاقو بسازه یکیش دسته نداره

وصف دروغگو و پشت هم انداز.

 

صدتا یک غاز

حرف‌های بی‌ارزش و بی‌سروته.

 

صغری کبری چیدن

مقدمه چینی، حاشیه رفتن.

صلاح مملکت خویش خسروان دانند

هر کسی مصلحت کار خود را بهتر از دیگران تشخیص می‌دهد.

 

صنار بده آش، به همین خیال باش

برای ناامید و منصرف کردن کسی می‌گویند که به چیزی امید بسته و دل خوش کرده باشد.

 

صورت زیبای ظاهر هیچ نیست/ ای برادر سیرت زیبا بیار

ظاهر و صورت زیبا به درد نمی‌خورد، باطن زیبا و اخلاق و روحیات نیکو داشتن ارزشمند و موجب موفقیت و عزّت انسان در برابر خدا و دیگران و دیگران است.

 

صورتش را با سیلی سرخ نگه می‌داره

اشاره به حفظ آبرو کردن.

ضرب المثل های عامیانه به ترتیب حروف الفبا

 

الف ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ
ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ
ف ق ک گ ل م ن و ه ی همه

 

 

 

 

لطفا بانظرات خود ما را برای ادامه راه دلگرم کنید.

سپاسگزارم

مدیریت سایت پارس ادب

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پارس ادب

ضرب المثل هایی که با حرف ((ش)) آغاز می‌گردند

 

ضرب المثل هایی که با حرف ((ش)) آغاز می‌گردند

 

شال و کلاه کردن

آماده رفتن شدن.

 

شاه می‌بخشه شیخعلی خان نمی‌بخشه

هنگامی بالادست یا صاحب حق چیزی را ببخشد اما زیر دست خساست کرده و از بخشیدن خودداری کند.

 

شانه خالی کردن

از زیر کاری در رفتن و آن را به عهده نگرفتن.

 

شاهنامه آخرش خوشه

باید منتظر نتیجه شد و آخر کار را دید و به پیروزی‌های موقتی امیدوار نبود.

 

شپش تو جیبش چارقاب می‌زنه

نهایت بی‌پولی و فقر.

 

شتر با بارش گم ‌می‌شود

جایی که خیلی شلوغ و درهم برهم باشد.

 

شتر در خواب بیند پنبه دانه، گهی لُپ لُپ خورد گه دانه دانه

حساب‌های خوش خیالانه پیش خود کردن، آرزوهای دور و دراز.

 

شتر دیدی، ندیدی

سفارش به راز نگهداری و دیده را نادیده گرفتن.

 

شتر سواری دولا دولا نمی‌شود

استفاده از وسیله نامناسب جهت پوشاندن عیب و پنهان داشتن گناه و تقصیر.

 

شتر و گاو پلنگ

هر چیز نامعلوم و غیر مشخصی که از آن نتوان سر در آورد. عدم تناسب اجزاء تشکیل دهنده یک چیز. کنایه از زرافه.

 

شتره شلخته

آدم نامنظم، کسی که در انجام کارها یا از لحاظ سر و وضع یا خانه و زندگی، به هم ریخته و شوریده باشد.

 

شتری است که در خانه همه می‌خوابد

مسئله یا موردی است که برای همه پیش می‌آید (مثل ازدواج و مرگ).

 

شریک دزد و رفیق قافله

دورو و منافق، کسی که در ظاهر دوستی کند اما در باطن دشمن یا کمک و همراه دشمن باشد.

 

شست پات تو چشمت نره

جمله تمسخرآمیز به شخص ناشی و دست و پا چلفتی.

 

شستم خبردار شد

مطلع و با خبر شدن از موضوعی پوشیده و پنهان، پی‌بردن به رمز و راز، متوجه و ملتفت چیزی شدن.

 

شکرآب شدن

بین دو نفر کدورت و اختلاف بوجود آمدن.

 

شکر نعمت نعمتت افزون کند، کفر نعمت از کفت بیرون کند

تشکر از خدا بخاطر نعمت‌های فراوانش موجب لطف و بخشش بیشتر اوست و گله و ناسپاسی موجب از دست رفتن نعمت‌ها خواهد شد.

 

شکمش گوشت نو بالا آورده

کسی که با رونق گرفتن وضع کار و زندگی، خود را بگیرد و ناز و ادا داشته باشد.

 

شکم گرسنه دین و ایمان ندارد

آدم فقیر و گرسنه دیگر به فکر دین و آخرت نیست و برای رفع گرفتاری خود ممکن است دست به هرکاری بزند.

 

شُل بدی سفت می‌خوری

باید در برابر زور و قُلدری محکم ایستاد و نرمی و ملایمت را کنار گذاشت. مقابله با سختی‌ها با ابزار مناسب.

 

شل کن سفت کن در آوردن

هر لحظه تغییر حالت و عقیده دادن.

 

شلم شوربا

درهم برهم و آشفته، چیز یا جای بی‌سرو سامان.

 

شمر جلودارش نیست

کسی که در عصبانیت یا هنگام قدرت یکه تاز، شرور و نابکار و خود مختار باشد.

 

شمشیر از رو بستن

آماده برای جنگ و جدال.

 

شمشیر را غلاف کردن

ترک مجادله و مخاصمه، آشتی کردن.

 

شمع و گل و پروانه و بلبل همه جمعند

کسی که وارد جمعی، به خصوص جمع دوستان شود می‌گوید.

 

شنونده باید عاقل باشه

هر حرفی را که از دیگران شنیده می‌شود نباید فوراً باور و قبول کرد بلکه باید با عقل و منطق آن ار سنجید.

 

شنیدن کی بود مانند دیدن

توصیف اشخاص و اشیاء و اماکن دیدنی نمی‌تواند به اندازه دیدن آن‌ها مفید باشد.

 

شورش را در آوردن

از حد گذراندن هر چیز.

 

شهر فرنگه، از همه رنگه

در وصف احوال عجیب غریب یا چیز‌ها جورواجور را می‌گویند.

 

شیرم را حرامت می‌کنم

هنگامی که مادر از فرزند خود رضایت نداشته باشد یا بخواهد او را از انجام کاری منع و منصرف کند می‌گوید.

 

شیرین بیا، شیرین برو

کم بیا، کم برو تا شیرین و عزیز باشی.

 

شیری یا روباه؟

به کسی که بعد از انجام امری یا آوردن پیغامی برگشته باشد می‌گویند یعنی مثل شیر پیروز و کامروا با دست پُر بازگشته‌ای یا شکست خورده و با دست خالی، مثل روباه؟

 

شیله پیله نداشتن

درست‌کاری و با خلوص نیت، ساده و بی‌کلک.

ضرب المثل های عامیانه به ترتیب حروف الفبا

 

الف ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ
ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ
ف ق ک گ ل م ن و ه ی همه

 

 

لطفا بانظرات خود ما را برای ادامه راه دلگرم کنید.

سپاسگزارم

مدیریت سایت پارس ادب

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پارس ادب

ضرب المثل هایی که با حرف ((س)) آغاز می‌گردند

 

ضرب المثل هایی که با حرف ((س)) آغاز می‌گردند

 

سال به سال دریغ به پارسال

افسوس گذشته و اینکه هرسال از سال قبل بدتر است.

 

سالی که نکوست از بهارش پیداست

چیز یا کار بد و نادرستی که آخر و نتیجه اش از همان اول معلوم باشد.

 

سایه کسی را با تیر زدن

دشمنی و کینه بیش از حد نسبت به کسی داشتن.

 

سبزی کسی را پاک کردن

نزد کسی چاپلوسی و مجیز گفتن، تملق گویی کسی به منظور خاصی.

 

سبک سنگین کردن

درباره خوب و بد حرف یا کاری فکر کردن و سنجیدن.

 

سبیلش آویزان شده

کسل و دمغ شدن به جهت ناکام ماندن و کنف و نامید شدن.

 

سبیل کسی را چرب کردن

برای پیشبرد کار با پول و رشوه طرف را راضی کردن.

 

ستاره سهیل شده

کسی را خیلی دیر به دیر بتوان دید.

 

سحر خیز باش تا کامروا شوی

صبح زود از خواب بیدار شدن هم باعث سرحالی است و هم می‌توان به تمام کار های روزانه رسیدگی کرد.

 

سخت بگیری، سخت می‌گذره

کارها را باید ساده و آسان گرفت تا زندگی یه راحتی سپری شود.سخت می‌گیرد جهان بر مردمان سخت کوش.

 

سراپا گوش بودن

با دقت و حواس جمع گوش کردن.

 

سر از پا نشناختن

خوشحالی و شادمانی بیش از حد.

 

سر بسته گفتن

مطلبی‌ را کامل و روشن بیان نکردن و آن را لفافه و به طور مختصر گفتن.

 

سر به بیابان گذاشتن

به ستوه آمدن و فرار کردن از خانه و کاشانه برای آسوده بودن.

 

سر به زنگاه

درست به موقع و در زمان حساس.

 

سر به سر، بی‌دردسر

چیزی را با چیز دیگر مبادله و معاوضه کردن.

 

سر به سنگ خوردن

بر اثر کار یا راهی اشتباه شکست خوردن و رنج و مرارت کشیدن را تحمل کردن اما تجربه آموختن، گوشمالی و تنبه شدن در اثر گردش زمان.

 

سر به هوا

کسی که دقت و تمرکز ندارد و حواسش جمع و دقیق نیست.

 

سر بی‌گناه پای دار می‌رود اما بالای دار نمی‌رود

بی‌گناه ممکن است برای مدتی متهم شود، اما بالاخره بی‌گناهی‌اش ثابت می‌شود.

 

سر پیاز ی یا ته پیاز؟

به کسی می‌گویند که بدون حق و اجازه خود را داخل حرف و کاری که مربوط به او نیست بکند(یعنی تو چیکاره‌ای).

 

سر پیری و معرکه گیری

به کسی گفته می‌شود که در سن پیری کاری را که در شأن او نیست انجام دهد.

 

سر خر را برگرداندن

تغیر دادن راه، یا عوض کردن حرف، تغییر مسیر دادن.

 

سر دیگ حلیم، روغن می‌رود

زودتر از موقع و با عجله سر کاری رفتن.

 

سر را با پنبه بریدن

با نرم خویی و زیرکانه کار و نیت ناپسند خود را عملی ساختن و کسی را گرفتار کردن.

 

سرش برای فلان کار درد می‌کنه

بسیار مشتاق انجام آن کار و تحمل مشکلات احتمالی‌اش است.

 

سرش بره قولش نمی‌ره

آدم بسیار خوش قول و مورد اطمینان.

 

سرش به تنش زیادی می‌کنه

کسی که سراغ خطر بزرگی می‌رود.

 

سرش به تنش می‌ارزه

به شخص محترم و درست حسابی‌می‌گویند.

 

سرش تو لاک خودشه

کاری به کار کسی نداره.

 

سر قبری گریه کن که مرده توش باشه

انجام کاری که فایده داشته باشد.

 

سر کسی را زیر آب کردن

کسی را مخفی و پنهان کردن یا کشتن و از بین بردن.

 

سر کسی شیره مالیدن

گول زدن و مغبون کردن.

 

سر کیسه را شل کردن

خرج کردن و بخشیدن.

 

سر گنده‌اش زیر لحاف است

وقتی جزء ناچیزی از حقیقتی آشکار شده و هنوز قسمت بزرگ مشکل کار و گرفتاری، باقی مانده و در پیش باشد.

 

سرم را بشکن نرخم را نشکن

در دو معنی:

کسی که حاضر است سرش بشکند اما قدر و ارزشش کم نشود.

حرف کاسب و کارگری که با او زیاد چانه بزنند و او حاضر به کم کردن نرخش نباشد.

 

سُر و مُر و گنده

چاق و سلامت و سرحال.

 

سرمه را از چشم می‌دزدد

کسی که در دزدی مهارت فراوانی دارد.

 

سر و ته یک کرباس

همه یک جور و مثل هم.

 

سر و دست شکستن

شدیدا طالب چیزی یا کسی بودن و نسبت به آن اشتیاق فراوان نشان دادن.

 

سرو گوش آب دادن

کسب اطلاع کردن، به دست آوردن خبر.

 

سری تو سرها در آوردن

برای خود، کسی و کاره‌ای شدن، بزرگ و با قابلیت و سرشناس شدن.

 

سری که درد نمی‌کنه دستمال نمی‌بندند

بیهوده و بی‌مورد نباید خود را به دردسر انداخت و مشکل و نگرانی به ‌وجود آورد.

 

سفره دل را باز کردن

حرف دل و راز خود را با دیگران در میان گذاشتن.

 

سفره نینداخته، بوی مشک می‌دهد

تقدیم هدیه یا انجام کار بی‌ارزشی که زورکی و خارج از حد توان باشد، بهتر و آبرومندتر است که انجام نشود.

 

سفید سفید صد تومن، سرخ و سفید سیصد تومن، حالا که رسید به سبزه هرچی بگی می‌ارزه

برتری دختر گندمین یا سبزه رو بر دیگران.

 

سق سیاه

نفرین گیرا، بدنفوسی که پیش بینی‌اش درست از آب درآید.

 

سکوت علامت رضاست

سکوت در برابر نظرخواهی یا در قبال انجام کار و یا معامله، به منزله پذیرفتن و رضایت به انجام آن کار می‌باشد.

 

سکه یک پول سیاه کردن

خفیف و بی‌آبرو کردن، بی‌حرمت و بی‌ارزش نمودن (در حد بی‌ارزشی یک پول سیاه).

 

سگ دو زدن

تلاش و دوندگی بیش از حد در پی کسب روزی یا برای انجام کاری.

 

سِگِرمه‌ها تو هم رفتن

اخم کردن.

 

سگ زرد برادر شغال است

دو چیز یا دو نفر که در بدی مثل هم باشند.

 

سگ سوزن خورده

بی‌قرار، سردرگم و پریشانی که بی‌وقفه و بی‌هدف در تلاش و تقلا باشد.

 

سگش به از خودشه

در مورد کسی یا بچه‌ای که از او تعریف بی‌مورد شده می‌گویند.

 

سگش به این می‌ارزد

مبالغه در برتری چیزی یا فردی بر چیز یا فرد مشابهش.

 

سلام سلامتی است

کم‌ترین فایده سلام خیری است که در این کلمه وجود دارد و شخص با ادای آن در واقع برای طرف مقابل آرزوی سلامتی و برکت می‌کند.

 

سلام گرگ بی‌طمع نیست

باز کردن باب دوستی و صمیمیت از سوی بیگانه که با سلام آغاز می‌شود ممکن است از روی طمع و چشم داشت باشد باید مواظب بود.

 

سنبه‌اش پر زور است

خیلی عصبانی و ناراحت است.

 

سنگ بزرگ علامت نزدن است

طرح‌ها و نقشه‌ها و یا تهدیدهای بزرگ و بیش از حد توانایی که انجام آن غیر ممکن باشد.

 

سنگ به در بسته می‌خورد

همه گرفتاری‌ها برای آدم بیچاره و گرفتار پیش می‌آید، بدبختی روی بدبختی آمدن.

 

سنگ تمام گذاشتن

کاری را به طور کامل و به نحو احسن و شایسته انجام دادن و از هیچ چیز کم نگذاشتن.

 

سنگ روی سنگ بند شدن

چیزی در جای خودش باقی نماندن و هرج و مرج بوجود آمدن.

 

سنگ کسی را به سینه زدن

از کسی طرفداری وجانب‌داری کردن.

 

سنگ مفت، گنجشک مفت

استفاده از فرصت‌های مناسب که احتمال سود بردن دارد و اگر فایده نداشته باشد ضرری هم ندارد.

 

 

سنگ‌ها را واکندن

دو نفر که بر سر موضوعی با هم صحبت کنند تا از منظور یکدیگر مطلع شده و کار و تکلیف هر دو روشن و مشخص شود.

 

سوتی دادن

خرابکاری و اشتباه غیر عمدی و سهل‌ انگارانه، خطا و اشتباه ساده‌لوحانه.

 

سوسکه بچه‌اش از دیوار بالا می‌رفت، می‌گفت قربون دست و پای بلوریت

اشاره به لوس و ناز کزدن بچه و اینکه: فرزند هر کسی به نظر خودش زیبا و بدون عیب و ایراد است. و یا هر کس عقل خود به کمال می‌بیند و فرزند خود به جمال.

 

سه تار زدن

به هدر دادن و از بین بردن مال و سرمایه در راه بیهوده.

 

سیب پای درختش می‌افتد

ماهیت و شخصیت هر کس نشان دهنده خانواده و اصالت اوست و از آنجا سرچشمه می‌گیرد.

 

سیب زمینی بی‌رگ

کسی که از چیزی ناراحت و دلخور نمی‌شود و هیچ چیز برایش ناخوشایند نیست. خون‌سرد و بی‌تفاوت.

 

سیب سرخ برای دست چلاق خوبه

چیز یا شخص خوب و شایسته نصیب آدم بد و نالایق شدن.

 

سیر از گرسنه خبر نداره، سوار از پیاده

ثروتمند و توانگر از حال و درد فقیر و بی‌نوا بی‌خبر است.

 

سیر به پیاز می‌گه بد بو

کسی که خودش پر از عیب و ایراد است اما کوچک‌ترین عیب دیگران را بزرگ جلوه می‌دهد.

 

سیزده بدر سال دگر خونه شوهر بچه بغل

شعری که معمولا دختران در روز سیزده بدر هنگام گره زدن سبزه می‌خوانند.

سیلی نقد به از حلوای نسیه

هرچه نقد به دست آید هر چند کم و اندک باشد بهتر از چیزی است که زیاد اما دیر و با وعده و وعید به دست آید.

ضرب المثل های عامیانه به ترتیب حروف الفبا

 

الف ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ
ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ
ف ق ک گ ل م ن و ه ی همه

 

 

لطفا بانظرات خود ما را برای ادامه راه دلگرم کنید.

سپاسگزارم

مدیریت سایت پارس ادب

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پارس ادب

ضرب المثل هایی که با حرف ((ز)) آغاز می‌شوند

 

ضرب المثل هایی که با حرف ((ز)) آغاز می‌شوند

 

زاغ سیاه کسی را چوب زدن

تعقیب کردن و زیر نظر داشتن کسی. تعقیبش و تجسّس و احوال کسی را کردن.

 

زبان به دهان گرفتن

ساکت شدن و حرف نزدن.

 

زبانت را گاز بگیر

امر به حرف نزدن به کسی که حرف نامربوطی مثل توهین مقدسات یا نفوس بد بر زبان جاری کرده باشد.

 

زبان خر را خلج می‌داند

هر کس زبان مثل خود را بهتر می‌فهمد و با آن آشنا‌تر و راحت‌تر است.

 

زبان خوش مار را از سوراخ بیرون می‌کشد

اشاره به تأثیر خوش زبانی و بکار بردن الفاظ نیکو پسندیده.

 

زبان سرخ سر سبز می‌دهد بر باد

احتیاط در سخن گفتن و پرهیز از گفتن حرف‌های نیشدار و خطرناک که ممکن است به قیمت جان تمام شود.

 

زبانم مو درآورد

اشاره به تکرار بیش از حد حرفی یا توضیحی و یا در خواستی.

 

ز تعارف کم کن و بر مبلغ افزا

به کسی می‌گویند که با تعارفات بیهوده مرتب حاشیه می‌رود و اصل مطلب را بیان نمی‌کند.

 

زخم شمشیر خوب می‌شود، زخم زبان خوب نمی‌شود

واقعیتی غیر قابل انکار اینکه چه بسا جراحات هولناک که معالجه شده اما اثر و زخمی که از یک سخن سوزاننده و تأثیرگذار بر جای می‌ماند همیشه در دل و ذهن باقی و ماندگار خواهد بود و قابل ترمیم و اصلاح نیست.

 

زدی ضربتی، ضربتی نوش کن

پس از انجام هر کار یا حرف زشت و ناشایستی باید منتظر تلافی و مقابله به مثل بود.

 

ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است

از آنجا که عشق با بی‌قراری و اضطراب و ناشکیبایی همراه است، با صبر و حوصله فرسنگ‌ها فاصله دارد.

 

زمستان تمام شد، روسیاهی به ذغال ماند

در مواقعی می‌گویند که کسی بدی کرده و یا امیدی را ناامید کرده باشد، یعنی: بالاخره هر چه بود گذشت و یا هر طور بود مسئله حل و کار انجام شد امّا سرافکندگی و خجالت برای آن شخص باقی خواهد ماند.

 

زن بلاست، انشالله هیچ خانه‌ای بی‌بلا نباشد

عقیده مردها نسبت به زن و اینکه هر خانه‌ای با وجود زن صفا و روشنایی و رونق دارد.

 

زن راضی مرد راضی گور پدر قاضی

هنگام که کسی در کار دو نفر دخالت و یا قضاوت کند، اما خود طرفبن با هم کنار آمده باشند و از زندگی یا معامله با یکدیگر راضی باشند.

 

زن کبابه، خواهر زن نان زیر کباب

اشاره به دل‌چسب‌تر بودن خواهر زن در برادر زن.

 

زنگوله‌ی پای تابوت

کودک یا کودکانی را می‌گویند که در زمان پیری والدین متولد شده باشند.

 

زن و شوهر دعوا کنند، ابلهان باور کنند

دوعوای زن و شوهر موقتی و زودگذر است و نباید در اینگونه درگیری‌ها مداخله نمود.

 

زنی که جهاز نداره این همه ناز نداره، مردی که نون نداره این همه زبون نداره

گفتگوی زن و شوهر برای خفیف کردن یکدیگر در مشاجره.

 

زهر ریختن

آسیب رساندن و صدمه زدن به کسی.

 

زیر آب کسی را زدن

از کسی بد گفتن و نزد دیگری بی‌اعتبار ساختن، وسیله بیکاری یا اخراج کسی شدن.

زیر بلیط در آوردن

تحت اختیار گرفتن.

 

زیر پای کسی را خالی کردن

نظیر: زیرا آب زدن، یغنی با توطئه و سخن‌چینی موجب اخراج و بیکاری یا بی‌اعتباری کسی شدن.

 

زیر پای کسی نشستن

با حرف‌های بی‌اساس و مغرضانه نظر کسی را عوض کردن و فریب دادن.

 

زیر سیبیلی در کردن

نادیده گرفتن و خود را به ناآگاهی زدن.

 

زیر سرش بلند شده

کنایه از کسی که هوایی شده و با کسی سر و سرّی دارد، دل به کسی و جای دیگری بسته.

 

زیر شالش قرصه

جایگاه مالی محکم و استواری دارد، پولدارها و ثروتمند است.

 

زیرش زدن

کار یا قول و یا حرف خود را انکار کردن.

 

زیره به کرمان بردن

پیشکش بی‌ارزش، متاعی را برای فروش یا استفاده به مرکز و محل تولید آن بردن.

 

زینب ستم‌کِش

کسی که خیلی مصیبت و بلا و سختی کشیده باشد (اشاره به ستم‌ها و مصیبت‌های وارد شده بر حضرت زینب).


ضرب المثل های عامیانه به ترتیب حروف الفبا

 

الف ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ
ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ
ف ق ک گ ل م ن و ه ی همه

 

لطفا بانظرات خود ما را برای ادامه راه دلگرم کنید.

سپاسگزارم

مدیریت سایت پارس ادب

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پارس ادب

ضرب المثل هایی که با حرف ((ر)) آغاز می‌گردند

 

ضرب المثل هایی که با حرف ((ر)) آغاز می‌گردند

 

راه گم کردی؟

به عنوان گله یا تعجب به کسی که پس از مدت‌ها پیدایش شده و نزد کسی برود می‌گویند.

 

راه باز است و جاده دراز

مانعی برای رفتن وجود ندارد، معمولاً در مواقع قهر و یا هنگامی که کسی نصیحت و ممانعت برای عدم انجام کار ناصلاح را بپذیرد، به طرف مقابل می‌گویند.

 

رَب و رُب را یاد کردن

در رنج و سختی شدید قرار گرفتن، با ناراحتی و مشقت فراوان مواجه شدن.

 

رحم خوب است اگر در دل کافر باشد

سفارش و تمجید از رحم و مرّوت و مهربانی.

 

رخت بعد از عید به درد گَل منار می‌خورد

چیزی یا کمکی که بعد از موقع لزوم بدست آید و به موقع و به جا نباشد دیگر به درد نمی‌خورد.

 

رستم است و همین یک دست اسلحه

نظیر: امام‌زاده است و همین یک قندیل.

 

رطب خورده منع رطب چون کند؟

کسی که دیگری را نصیحت کرده و از انجام کاری باز می‌دارد اما خود رعایت نکرده و آن کار را انجام دهد مسلماً نصیحتش بی‌اثر خواهد بود.

 

رفت آنجا که عرب نی انداخت

جای نامعلوم و ناشناخته، کسی که در مکان نامشخصی غیب یا گم شده و یا از بین رفته باشد.

 

رفتنش با خودشه آمدنش با خدا

کسی را که از زمان بازگشتش بی‌اطلاع باشند می‌گویند.

رگ خواب

قلق و لمِ و خلق و خوی که از آن طریق بتوان در کسی نفوذ کرد و او را در اختیار گرفت.

رنگ رخساره خبر می‌دهد از سرّ ضمیر

چهره و رنگ و رو و سر و وضع شخص نشان دهندة احوال درونی اوست (مثلاً رنگ زرد نشان دهندة کسالت و بیماری است، رنگ سرخ نمایانگر خجالت و یا عصبانیت و یا بی‌حوصلگی و نامرتب بودنش گویای آشفتگی و پریشان حالی اوست).

 

روت نمی‌شه غربیل بگیر جلوت

به مسخره به کسی می‌گویند که از انجام کاری یا رفتن به جایی و یا در بیان مطلبی بی‌مورد و بی‌دلیل خجالت بکشد.

 

رو دست خوردن

فریب خوردن.

 

روده بزرگه روده کوچیکه رو خورد

مبالغه برای نشان دادن شدت گرسنگی.

 

روده درازی کردن

پر حرفی و پر چانگی.

 

رو راستی

صداقت و یکرنگی.

 

روز از نو روزی از نو

به صورت اول در آمدن و بازگشتن به حالت نخست. تکرار کاری را از اول.

 

روزه شک دار گرفتن

کاری را از روی شک و تردید انجام دادن و چندان به نتیجه‌اش مطمئن و امیدوار نبودن.

 

روزی افتاده دست قوزی

هنگامی که یار اختیار معاش دست نالایق یا ناشی بیفتد.

 

روزی دست خداست

رزق و روزی و مقدار آن را خداوند معین می‌کند و هیچ آفریده‌ای را بی‌نصیب نمی‌گذارد.

 

 

روزی مهمان پیش پیش می‌آید

نباید از آمدن میهمان ناراحت شد چون بنا بر عقیده مسلمانان، رزق و روزی معین خود را به همراه می‌آورد و یا حتی قبل از آمدنش روزی‌اش می‌رسد.

 

روغن ریخته را نذر امام‌زاده کردن

بخشیدن مال یا چیزی که از دست رفته یا به درد نخور و غیر قابل استفاده باشد، بخشش چیز به هدر رفته.

 

رو که نیست سنگ پای قزوینه

پر رویی و وقاحت.

 

روی پای خود بند نشدن

از فرط شور و شوق آرام و قرار نداشتن.

 

روی پر قو خوابیده

کسی که در ناز و نعمت و در آسایش و راحتی خیال به سر می‌برد.

 

روی دست کسی زدن (بلند شدن)

از کسی پیشی گرفتن، به رقابت با کسی برخاستن.

 

روی یک آجر صد چرخ می‌خورد

شخصی بسیار فعال و پر انرژی که با امکانات کم کارهای مختلفی را انجام می‌دهد.

 

ریش گرو گذاشتن

غیرت و شرافت و مردانگی را گرو گذاشتن و ضمانت کردن.

 

ریش و قیچی را دست کسی دادن

اختیار تام و کامل در مورد چیزی یا کاری به کسی دادن.

 

ریگ به کفش داشتن

کسی که به همان‌گونه که ظاهرش نشان می‌دهد نیست و عیب و علت و خلاف و ناخالصی در کار یا نیتش وجود دارد. 

 

ضرب المثل های عامیانه به ترتیب حروف الفبا

 

الف ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ
ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ
ف ق ک گ ل م ن و ه ی همه

 

لطفا بانظرات خود ما را برای ادامه راه دلگرم کنید.

سپاسگزارم

مدیریت سایت پارس ادب

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پارس ادب