ضرب المثل هایی که با حرف ((ح)) آغاز می‌گردند

حاجی حاجی مکه

کسی که برای شانه خالی کردن از انجام کاری برود و دیگر پیدایش نشود.

 

حاشا و کلاّ

اصرار و لجاجت، یکدندگی و پافشاری رو حرف خود.

 

حرف باد هواست

اشاره به کسانی که روی قولشان نتوان حساب کرد و حرفشان اعتبار چندانی نداشته باشد.

 

حرف مفت، کفشت جفت

کسی که مزاحمی را جواب کرده، عذرش را بخواهد و راه خروج را نشانش بدهد.

 

حرف تو دهن کسی گذاشتن

نظر خود را به دیگری القا کردن و حرفی را که نگفته از قول او گفتن.

 

حرف، حرف می‌آورد

به هنگام سخن گفتن از چیزی، حرف به موضوعات دیگر کشیده شده و حرف‌های جدیدی بوجود می‌آید.

 

حرف حساب جواب ندارد

سکوت در برابر حرف حق و درست و به جا.

 

حرف حق تلخه

چون بسیاری از حرف‌های درست و به حق، واقعیتی تلخ و غیر قابل انکار را بیان می‌کند و ممکن است به ضرر بعضی تمام شود.

 

حرف دهنت را بفهم

به کسی که هنگام صحبت به دلیلی از ادب خارج شده و حرف نامربوطی زده و به مخاطب توهین کند.

 

حرف راست را باید از بچه شنید

از آنجا که بچه‌ها فطرتی پاک و دست نخورده دارند و دروغ و ریا را نمی‌شناسند و از طرفی قوه تشخیص خوب و بد یا نفع و ضرر را ندارند هرچه می‌گویند عین حقیقت و از ته دل می‌باشد.

 

حرف گل انداختن

گرم شدن صحبت.

 

حرف مردم تمامی ندارد

اشاره به اینکه: هر کار کنی مردم بالاخره چیزی می‌گویند.

 

حرف مرد یکی است

مرد یا جوانمرد کسی است که حرف خود را عوض نکند و روی حرفی که زده بایستد و به قول خود پایدار و پایبند باشد.

 

حرمت امام‌زاده با متوالی است

هرکس بزرگ‌ترش و همچنین نزدیکان و اطرافیانش را بزرگ بدارد و احترام کند، دیگران نیز به او و وابستگان او احترام می‌گذارند.

 

حساب به دینار، بخشش به خروار

در هنگام کَرم و بخشش دقت و حساب‌گری وجود ندارد، اما در حساب و کتاب باید دقیق بود و حتی یک دینار را حساب کرد.

 

حساب حسابه، کاکا برادر

حساب و کتاب به جای خود، دوستی و برادری هم به جای خود.

 

حساب سر انگشتی

حساب سطحی و سرسری و نه چندان دقیق.

 

حسرت به دل کچل خدیجه، مُردم ندیدم نوه و نتیجه

حرف آدم حسود یا حسرت‌کس در مورد کسی که به مقصود خود رسیده و دق می‌کند اما خود از مثل آن محروم است.

 

حُسن خدا داده را حاجت مشاطه نیست

کسی که زیباست دیگر نیازی به آرایش و آب رنگ اضافی ندارد.

 

حسنی به مکتب نمی‌رفت وقتی می‌رفت جمعه می‌رفت

کنایه از وقت نشناسی و انجام کار بی‌موقع.

 

حسود هرگز نیاسود

حسود هیچ‌گاه آرامش و آسایش ندارد همیشه از خوشی و پیشرفت دیگران ناراحت و در رنج و حسرت است.

 

حق به حق‌دار می‌رسد

سرانجام حق به صاحب و سزاوار حق می‌رسد.

 

حق گرفتنی است نه دادنی

نباید منتظر رسیدن حق و حقوق خود شد بلکه باید به دنبال آن رفت و آن را مطالبه کرد؛ زیرا کسی آن را به آدم تعارف نمی‌کند.

 

حلال زاده به دائیش می‌رود

اشاره به اینکه معمولاً بیشتر اشخاص طرز رفتار و حرکاتشان موروثی است.

 

حلوای تن تنانی تا نخوری ندانی

در جواب کسی می‌گویند که از وضعیت یا از فرد یا چیزی سؤال کند، یعنی: قابل شرح و تعریف نیست و خودت باید امتحان کنی.

 

حمام زنانه

جای شلوغی که صدای همه در آن پیچیده باشد.

 

حمومک مورچه داره، بشین و پاشو خنده داره

شعری که در مورد بچه ناآرام و بی‌قرار یا کسی که از کار زیاد و بشین و پاشو گله دارد، می‌خوانند.

 

حناش رنگ ندارد

کسی که نزد دیگران آبرو نداشته و قول عملش بی‌ارزش باشد، کسی که قبولش نداشته باشد.

 

حیا را خورده، آبرو را قی کرده

آدم بی‌شرم و بی‌آبرو و بی‌ادب، کسی که اختیار زبان خود را نداشته باشد و هرچه بخواهد می‌گوید و یا هر کار می‌خواهد انجام می‌دهد.

 

حیف از طلا که خرج مطلا کند کسی

هنگامی که پول و هزینه زیادی صرف کسی یا چیزی شود که ارزش و نتیجه نداشته و به درد نخورد.

 

ضرب المثل های عامیانه به ترتیب حروف الفبا

 

الف ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ
ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ
ف ق ک گ ل م ن و ه ی همه

 

لطفا بانظرات خود ما را برای ادامه راه دلگرم کنید.

سپاسگزارم

مدیریت سایت پارس ادب