ضرب المثل هایی که با حرف ((پ)) آغاز میگردند
پا بند شدن
گرفتار و اسیر چیزی یا کسی شدن به دلیل انس و علاقه یا به دلایل اخلاقی و وجدانی.
پاپوش درست کردن
برای کسی دردسر و مزاحمت به وجود آوردن و موقعیتش را خراب کردن.
پاچه پاره
بیحیا و بیآبرو و دریده.
پا در کفش کسی کردن
مزاحمت، فضولی و دخالت در کار کسی.
پا را به اندازه گلیم باید دراز کرد
در انجام کارها باید حد مرز خود را شناخت و به اندازه شأن و وسع و توان خود پیش رفت.
پارسال دوست امسال آشنا
به کسی که بعد از غیبت و مدت طولانی او را ببینند میگویند، یعنی قبلاً دوست و صمیمی بودیم، اما حالا فقط با یکدیگر آشنایی داریم.
پا روی دم کسی گذاشتن
کار به کار کسی داشتن و با دخالت و ایجاد مزاحمت او را اذیت کردن.
پا سوز شدن
به پای کسی یا چیزی هدر رفتن و سوختن.
پاشنه دهن را کشیدن
زبان به فحش و بد و بیراه و ناسزا باز کردن.
پایان شب سیه سپید است
نباید نا امید شد زیرا بالاخره پس از رنج و سختی خوشی و راحتی است.
پایش روی پوست خربزه است
دارای موقعیت بسیار سست و لغزنده و خطرناک است.
پایش روی مار باشد بر نمیدارد
اشاره به تنبلی و بیحالی بیش از حد.
پایش لب گور است
عمرش رو به پایان است، آخر عمرش است.
پته روی آب افتادن
رسوا و برملا شدن، رو شدن و افشا شدن راز و رمز.
پدر عشق بسوزد
شکوه عاشق از دردها، غمها و دردسرهای عشق و عاشقی.
پر باز کردن
از غم و رنج و سختی رهیدن و بیش از حد خوشحال شدن.
پُرسان پُرسان میتوان رفت هندوستان
پرسیدن عیب نیست و میتوان به مقصود رسید وکامروا شد.
پز عالی، جیب خالی
کسی که ظاهری آراسته و فریبنده دارد ولی پول و مال منالی ندارد.
پسر نوح با بدان بنشت خاندان نبوتش گم شد
اشاره به تأثیر همنشین بد.
پشت چشم نازک کردن
کسی که خودش را بگیرد و با بیاعتنایی و فخرفروشی و افاده با کسی برخورد کند.
پشت دست داغ کردن
توبه از تکرار کاری به دلیل ضرر و پشیمانی و یا توقع بیجا طرف مقابل.
پشت گوش انداختن
بیاعتنایی و بیاهمیتی نسبت به خواهش یا فرمان کسی.
پشه لگدش کرده
آدم ضعیف یا نانازی که با کوچکترین کسالت از پا درآمده.
پنج انگشت یکی نمیشود
همه انسانها از لحاظ صفت و روحیات یک جور و مثل هم نیستند.
پوست انداختن
برای انجام کاری یا در برخورد با موقعیت ناموافقی رنج و مرارت و مشقات فروان کشیدن.
پول بده سر سیبیل شاه ناقاره بزن
اشاره به مبالغهآمیز به قدرت و کارآمدی پول و یا همچنین رشوه در پیشبرد کارها.
پول پول میآورد
هرچقدر پول و سرمایه بیشتر باشد به همان نسبت سود و بازدهی آن بیشتر خواهد بود.
پولدار به کباب، بیپول به دود کباب
آدم بیپول ناچار با رویا و خیال داشتن چیزی خوش است.
پول را روی مرده بگذاری زنده میشود
مبالغه در مورد کاربرد پول و ثروت.
پولش از پارو بالا میرود
آدم بسیار ثروتمند و پولدار را میگویند.
پول علف خرس نیست
اشاره به خرجتراشی و بیهوده خرج کردن پول.
پول مثل چرک کف دست است
همانطور که چرک دست بالاخره پاک شده و از بین میرود، پول هم بالاخره خرج میشود و نمیماند.
پهلوون پنبه
پهلوان پوشالی و دروغین، طعنه به آدم ضعیف.
پیاز هم داخل میوهها شد
اشاره به شخص فرومایه و بیمقدار که خود را داخل حرف یا کار بزرگتر و بالاتر از خود کند.
پیرم و میلرزم، به صد جون میارزم
با اینکه پیر و لرزان شدهام از صد جوان نیرومندتر و کارآمدتر هستم.
پیراهن عثمان کردن
چیزی را بهانه شر و نزاع و بگیر و ببند و تسویه حساب قرار دادن.
پیش قاضی و معلّق بازی؟!
نزد آدم رند و همه فن حریف نمیتوان ادعای زرنگی و زیرکی کرد.
پیش کور یک چشمی پادشاه است
ارحج و برتر بودن چیز یا شخص بد بر بدتر.
پیمانه کسی پر شدن
به دو معنی:
صبر کسی تمام شدن.
عمر کسی به پایان رسیدن.
پیهاش به تنت خورده
گیر فلان کس یا فلان چیز یا فلان کار افتادنو ضرر و صدمهاش به دیگران رسیدن.
پیه زیادی را به پاشنه مالیدن
اسراف و نفله کردن چیزی که زیاد باشد.
ضرب المثل های عامیانه به ترتیب حروف الفبا
الف | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ |
ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ |
ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی | همه |
لطفا بانظرات خود ما را برای ادامه راه دلگرم کنید.
سپاسگزارم
مدیریت سایت پارس ادب