ضرب المثل هایی که با حرف ((ف)) آغاز می شوند
فاتحهاش خوانده است
کسی یا چیزی که عمرش به سر آمده و باید قیدش را زد و از آن دل کند.
فتیله را از گوش در آوردن
قطع امید و صرفنظر، باز کردن گوش و شنیدن حرفی که آخرین امید ناامید میکند، فکری را از سر بیرون کردن. حاضر به شنیدن حرفی که به ضرر فرد میباشد.
فحش خورش خوبه
در برابر فحش و بد و بیراه و توهین صبور و ملایم و بیرگ و بیاهمیت بودن.
فراموشی هم نعمتی است
اگر انسان از این نعمت بیبهره بود، یاد همیشگی مسائل دردناک و غم و غصه دائمی او را از ادامه زندگی باز میداشت.
فضول را بردند جهنم گفت هیزمش تره!
چون خصلت و ذات فضول اصلاحپذیر نیست، با اغراق میگویند حتی در جهنم هنگامی که در حال سوختن است نیز دست از وراجی و بیهودهگویی بر نمیدارد.
فکر کرده علیآباد هم شهری است
اشاره کردن به کسی که امر بر او مشتبه شده و یا نادانسته و سادهانگارانه خود یا دیگری و یا امر کوچک و ناچیزی را بزرگ و مهم بداند و با غرور و رضایت بیجا به خود یا دیگری بنازد.
فکر نان باش که خربزه آب است
سفارش یا نصیحت به کسی که از امور مهم و اصلی غافل شده و فکر و وقت خود را بر کارهای فرعی و چیزهای بیهوده و بیخودی صرف کند.
فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه
به کسی که جثه و اندام کوچک داشته باشد و در عوض بسیار پر هنر و زبر و زرنگ باشد.
فلنگ را بستن
آهسته و ناگهانی در رفتن، جیم شدن.
فاره چون بلند شود سرنگون گردد
هر اوجی حضیضی و هر خیزی افتی دارد، کسی که در اوج غرور و برتری باشد عاقبت به خواری و حقارت میرسد.
فوت کوزهگری
علم استادی و خبرگی، لِم کار. ریزهکاریهایی که در اثر تجربه زیاد و مهارت بالای استاد بدست آید.
فهمیدی شوخی، نفهمیدی جدی
گوینده حرف دل خود را به جهت جلوگیری از ناراحتی طرف با شوخی بزند و اگر طرف متوجه شد آن را شوخی تلقی کند.
فیلش یاد هندوستان کرده
به یاد گذشته و کسی یا چیزی یا جای مورد علاقه خود افتادن و شوق بازگشت به آن پیدا کردن.
فیل و فنجان
دو شخص یا دو چیز که از نظر جثه و ظاهر ناهماهنگ بوده و یکی بزرگ باشد.
فیل هوا کردن
کار بزرگ و سخت غیرممکن.
ضرب المثل های عامیانه به ترتیب حروف الفبا
الف | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ |
ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ |
ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی | همه |
لطفا بانظرات خود ما را برای ادامه راه دلگرم کنید.
سپاسگزارم
مدیریت سایت پارس ادب