ضرب المثل هایی که با حرف ((ش)) آغاز میگردند
شال و کلاه کردن
آماده رفتن شدن.
شاه میبخشه شیخعلی خان نمیبخشه
هنگامی بالادست یا صاحب حق چیزی را ببخشد اما زیر دست خساست کرده و از بخشیدن خودداری کند.
شانه خالی کردن
از زیر کاری در رفتن و آن را به عهده نگرفتن.
شاهنامه آخرش خوشه
باید منتظر نتیجه شد و آخر کار را دید و به پیروزیهای موقتی امیدوار نبود.
شپش تو جیبش چارقاب میزنه
نهایت بیپولی و فقر.
شتر با بارش گم میشود
جایی که خیلی شلوغ و درهم برهم باشد.
شتر در خواب بیند پنبه دانه، گهی لُپ لُپ خورد گه دانه دانه
حسابهای خوش خیالانه پیش خود کردن، آرزوهای دور و دراز.
شتر دیدی، ندیدی
سفارش به راز نگهداری و دیده را نادیده گرفتن.
شتر سواری دولا دولا نمیشود
استفاده از وسیله نامناسب جهت پوشاندن عیب و پنهان داشتن گناه و تقصیر.
شتر و گاو پلنگ
هر چیز نامعلوم و غیر مشخصی که از آن نتوان سر در آورد. عدم تناسب اجزاء تشکیل دهنده یک چیز. کنایه از زرافه.
شتره شلخته
آدم نامنظم، کسی که در انجام کارها یا از لحاظ سر و وضع یا خانه و زندگی، به هم ریخته و شوریده باشد.
شتری است که در خانه همه میخوابد
مسئله یا موردی است که برای همه پیش میآید (مثل ازدواج و مرگ).
شریک دزد و رفیق قافله
دورو و منافق، کسی که در ظاهر دوستی کند اما در باطن دشمن یا کمک و همراه دشمن باشد.
شست پات تو چشمت نره
جمله تمسخرآمیز به شخص ناشی و دست و پا چلفتی.
شستم خبردار شد
مطلع و با خبر شدن از موضوعی پوشیده و پنهان، پیبردن به رمز و راز، متوجه و ملتفت چیزی شدن.
شکرآب شدن
بین دو نفر کدورت و اختلاف بوجود آمدن.
شکر نعمت نعمتت افزون کند، کفر نعمت از کفت بیرون کند
تشکر از خدا بخاطر نعمتهای فراوانش موجب لطف و بخشش بیشتر اوست و گله و ناسپاسی موجب از دست رفتن نعمتها خواهد شد.
شکمش گوشت نو بالا آورده
کسی که با رونق گرفتن وضع کار و زندگی، خود را بگیرد و ناز و ادا داشته باشد.
شکم گرسنه دین و ایمان ندارد
آدم فقیر و گرسنه دیگر به فکر دین و آخرت نیست و برای رفع گرفتاری خود ممکن است دست به هرکاری بزند.
شُل بدی سفت میخوری
باید در برابر زور و قُلدری محکم ایستاد و نرمی و ملایمت را کنار گذاشت. مقابله با سختیها با ابزار مناسب.
شل کن سفت کن در آوردن
هر لحظه تغییر حالت و عقیده دادن.
شلم شوربا
درهم برهم و آشفته، چیز یا جای بیسرو سامان.
شمر جلودارش نیست
کسی که در عصبانیت یا هنگام قدرت یکه تاز، شرور و نابکار و خود مختار باشد.
شمشیر از رو بستن
آماده برای جنگ و جدال.
شمشیر را غلاف کردن
ترک مجادله و مخاصمه، آشتی کردن.
شمع و گل و پروانه و بلبل همه جمعند
کسی که وارد جمعی، به خصوص جمع دوستان شود میگوید.
شنونده باید عاقل باشه
هر حرفی را که از دیگران شنیده میشود نباید فوراً باور و قبول کرد بلکه باید با عقل و منطق آن ار سنجید.
شنیدن کی بود مانند دیدن
توصیف اشخاص و اشیاء و اماکن دیدنی نمیتواند به اندازه دیدن آنها مفید باشد.
شورش را در آوردن
از حد گذراندن هر چیز.
شهر فرنگه، از همه رنگه
در وصف احوال عجیب غریب یا چیزها جورواجور را میگویند.
شیرم را حرامت میکنم
هنگامی که مادر از فرزند خود رضایت نداشته باشد یا بخواهد او را از انجام کاری منع و منصرف کند میگوید.
شیرین بیا، شیرین برو
کم بیا، کم برو تا شیرین و عزیز باشی.
شیری یا روباه؟
به کسی که بعد از انجام امری یا آوردن پیغامی برگشته باشد میگویند یعنی مثل شیر پیروز و کامروا با دست پُر بازگشتهای یا شکست خورده و با دست خالی، مثل روباه؟
شیله پیله نداشتن
درستکاری و با خلوص نیت، ساده و بیکلک.
ضرب المثل های عامیانه به ترتیب حروف الفبا
الف | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ |
ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ |
ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی | همه |
لطفا بانظرات خود ما را برای ادامه راه دلگرم کنید.
سپاسگزارم
مدیریت سایت پارس ادب