ضرب المثل هایی که با حرف ((ک)) آغاز می شوند
کاچی به از هیچی
کم هر چیز از نبود و هیچ آن بهتر است.
کار از محکم کاری عیب نمیکند
کار را باید دقیق و اساسی و درست حسابی انجام داد تا خیال آدم مطمئن و آسودهتر باشد.
کار بجای باریک رسیدن
کاری به آخرین و خطرناکترین و خرابترین مرحله خود رسیدن و بیخ پیدا کردن، به طوری که چارهای نداشته یا به سختی بتوان برای آن چارهای اندیشید.
کار حضرت فیل
کار بزرگ و مشکلی که انجامش از عهده هر کسی بر نمیآید.
کارد بزنی خونش در نمیآید
شدت عصبانیت در حدی که خون در بدن منجمد شود.
کارد به استخوان رسیدن
خسته و عاصی شدن از وضعیتی، آخرین حد تحمّل.
کار دست خود یا کسی دادن
باعث اذیت و دردسر و گرفتاری شدن.
کار را که کرد؟ آنکه تمام کرد
اشاره به اینکه کار نیمه کاره و به آخر نرسیده ارزشی ندارد و هر کس کاری را شروع میکند بهتر است خود نیز آن را به پایان برساند.
کارش چیه؟ بوق میزنه، بخیه به آبدوغ میزنه
معرفی شخص بیکار و بیهنر.
کار نشد ندارد
انجام هر کاری شدنی است و به همت و اراده شخص بستگی دارد.
کار نیکو کردن از پر کردن است
تکرار و استمرار در هر کار موجب کسب تجربه شده و در نتیجه آن کار بهتر، با کیفیتتر و در حد کمال انجام میشود.
کار را باید داد دست کاردان
هرکاری باید به دست کسی که تجربه و تخصص کافی در آن مورد دارد انجام شود، چرا که در غیر این صورت انجام کار با کیفیت و بازدهی مناسب همراه نخواهد شد.
کارها نیکو شود اما به صبر
با صبر و تحمل و بردباری و به مرور زمان انشالله تمام مشکلات حل شده و کارها سر و سامان خواهد گرفت.
کار هر بز نیست خرمن کوفتن/ گاو نر میخواهد و مرد کهن
هر کسی از عهدة هر کاری بر نمیآید. کنایه از لزوم داشتن تجربه و تخصص در انجام هر کاری.
کاری کرد کارستان
کاری فوقالعاده، نگفتنی و بسیار دقیق و اساسی، کسی که کاری بزرگ و مشکل را به بهترین نحو، درست و حسابی و بدون عیب و نقص انجام دهد.
کاری که چشم میکنه ابرو نمیکنه
هر کس و هر چیز خاصیت مخصوص به خود را دارد و البته لزوم و تاثیر چشم از ابرو در تمام امور بیشتر است.
کاسهای زیر نیم کاسه است
حُقّه و کلکی در کار است.
کاسه جایی رود که باز آید قدح
انجام کار یا انجام دادن هدیه به کسی به امید و با چشم داشت انجام کاری بزرگتر یا دریافت هدیهای گرانبهاتر از طرف مقابل.
کاسه جایی رود که باز آید قدح
کلافه و سردرگم و مردد بودن، هم و غم پیدا کردن راه چاره داشتن.
کاسه داغتر از آش
کسی که در کاری از صاحب اصلی آن بیشتر جوش بزند.
کاسه کوزه را به هم زدن
به هم ریختن بساط و زندگی، شر و فساد و خسارت و خرابی به بار آوردن.
کافر همه را به کیش خود پندارد
آدم نادرست و خلافکار همه را مانند خودش میداند.
کبکش خروس میخونه
کسی که بسیار شاد و شنگول باشد.
کبوتر با کبوتر، باز با باز
هر کس باید با همشأن و همزبان و همردة خود معاشرت، وصلت و یا معامله کند.
کپة مرگ
خوابیدن یا خواباندن توهینآمیز و همراه با دلخوری و ناراحتی.
کت بده کلاه بده، دو قورت و نیم بالا بده
کسی که در حق دیگری خدمت و خوبی کرده و دست آخر هم بدهکار شده و دچار زخمزبان و توقعات بیجا گردد.
کجا خوش است؟ آنجا که دل خوش است
هر کجا که دل و روح انسان شاد و با طراوت شود، آنجا بهترین جا است.
کجدار و مریز
ملاحضه و مدارا کردن، احتیاط.
کربلا رفتنت بهانه بوَد/ کربلا در میان خانه بوَد
خدا را در همه جا میتوان یافت و به او توجه کرد.
کُرکُری خواندن
رجز خواندن، ادعا داشتن، نمایاندن خود به خصوصیتی برجسته.
کرم از درخت است
اشکال و ایراد از خود شخص است که باعث به وجود آمدن مشکل یا آزار و مزاحمت میشود.
کرم کار است
کسی که در کاری خبره بوده و مهارت و آگاهی زیادی داشته باشد.
کسی نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
برای انجام کارها جز به خود نباید به دیگران امید و اتّکا داشت زیرا کسی کمک نمیکند (یا نمیتواند کمک کند).
کسی که به ما نریده بود، کلاغ کو. دریده بود!
بیشخصیت و بیاعتباری که از برتر و بالاتر از خود عیبجویی و سوال و جواب کند.
کسی که نمیداند فقط خواجه حافظ شیراز است
موضوعی که همه از آن آگاه و با خبرند.
کشتیها غرش شده
به کسی که در غم و اندوه فرو رفته باشد میگویند.
کشک چی پشم چی
انکار موضوع، خود را به راه دیگر زدن و رد کردن اصل مطلب.
کف دستم را بو نکرده بودم
خبر نداشتم، غیب نمیدانستم.
کف دستی را که مو ندارد نمیشود کَند
چیزی یا پولی را که وجود ندارد نمیتوان مطالبه کرد، از فقیر مالی یا معنوی نمیتوان توقع داشت و چیزی دریافت کرد. انتظار و توقع بیهوده داشتن.
کف رفتن
دزدی کردن پنهانی و بدن اینکه کسی بفهمد چیزی را برداشتن (اشاره به کفزنی که نوعی از دزدی است).
کفر کسی را بالا آوردن
کسی را عصبانی و خشمگین کردن.
کفش کسی را جفت کردن
جواب کردن، عذر کسی را خواستن و بیرون کردن. در برخی موارد در هنگام خروج میهمان کفش را جفت میکردند.
کفگیر به ته دیگ خوردن
ته کشیدن و تمام شدن پول و سرمایه، تهیدست شدن و چیزی در بساط نداشتن.
کک تو تنبوش افتاده
ترسیدن و به هول و ولا و دلشوره افتادن.
ککش نمیگزد
از چیزی ناراحت و متأثر نمیشود، بیخیال و لاقید و بیاعتنا به امور.
کلاغه آمد راه رفتن کبک را یاد بگیره، راه رفتن خودش هم یادش رفت
تقلید کورکورانه و دنبالهروی از دیگران و ادای کسی را در آوردن موجب ضرر و گمراهی است.
کلاف سر در گم
کسی که در مورد چیزی راه و چاره را گم کرده باشند و نداند که چه باید کند، یا موضوع وکاری که پیچ خورده باشد.
کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی
خطاب به کسی که مشکل خود را نمیتواند حل کند و برای حل مشکل شخص دیگر به راهنماییاش میپردازد.
کلاه خود را قاضی کردن
حرف یا کاری پیش خود سنجیدن و سبک سنگین کردن، با خودت خلوت کردن برای ارزیابی و مصلحتاندیشی.
کلاه سر کسی گذاشتن
کسی را گول زدن و اغفال کردن و او را مغبون ساختن.
کلاهش پس معرکه است
کسی که در کاری از دیگران عقب مانده باشد.
کلاهش پشم نداره
غیرت و هیبت و جُربزه نداد.
کلا همان تو هم میرود
با هم اختلاف پیدا میکنیم و دعوایمان میشود، از هم ناراحت و دلگیر میشویم.
کلفت گفتن
متلک بار کسی کردن، درشت گفتن و طعنه زدن.
کلوخ انداز را پاداش سنگ است
با بدی و ستم باید بدتر و ستمگرانهتر برخورد کرد. پاسخ متقابل به مثل.
کلهاش باد داره
قُد و یکدندهای که حرفهای بزرگ میزند و فکرهای خطرناک در سر دارد.
کلهاش بوی قرمهسبزی میدهد
کسی که در سر هوای کارها و اقدامات خطرناک و دردسر آفرین و خارج از توان خود بپروراند.
کم بخور، همیشه بخور
کم خوردن به دو منظور: یکی قناعت و دیگر تضمین سلامت که هر دو موجب استمرار و همیشه خوردن است.
کمیتش لنگ است
وضع مالی خوبی ندارد و به سختی زندگی میگذراند، دخلش با خرجش مطابقت ندارد.
کنگر خورده لنگر انداخته
کسی که مدت طولانی در جایی مانده و خیال رفتن نداشته باشد.
کوتاه آمدن
دنباله حرف یا کاری را نگرفتن و رها کردن و فیصله دادن به قضیه یا موضوعی که ادامه آن به صلاح نیست، پی موضوع یا حرف را نگرفتن و از آن رد شدن و به ختم غائله راضی گردیدن.
کور از خدا چی میخواد؟ دو چشم بینا
در پاسخ به پیشنهاد مطلوب و مورد نیاز یا هنگام پیش آمدن شرایط و موقعیت مناسب و دلخواه میگویند.
کور خودش است بینای مردم
کسی که عیوب خود را نمیبیند اما دائم از دیگران ایراد میگیرد.
کوری ببین که عصاکش کور دگر است
بیماری که از بیمار دیگر پرستاری میکند یا درمانده و گرفتاری که به گرفتاری شخص دیگری رسیدگی کرده و به او کمک کند.
کوزهگر از کوزه شکسته آب میخوره
معمولاً کسی که صاحب هنر و حرفهای است، خودش از آن بهرهای نمیبرد و در استفاده از هنر خویش تنبل است.
کوه به کوه نمیرسه، آدم به آدم میرسه
دنیا با تمام بزرگیاش آنقدر کوچک است که در ان دو نفر که یکی بدی کرده و دیگری بدی بالاخره در راه هم قرار میگیرند و با هم روبرو خواهند شد و کسی که بدی کرده به سزای عملش رسیده و شرمنده و پشیمان خواهد شد.
کی به کیه؟ تاریکیه!
آشفته بازار، اوضاع بیسر و سامان و بدون صاحب، کسی به کسی نبودن.
کی میره این همه راه رو؟
طعنه به کسی که در وصف خود یا دیگری مبالغه و تعریف بیجا کند یا ادعا و درخواست بیش از حد لیاقتش داشته باشد.
کینه شتری
کینه طولانی و فراموش نشدنی.
ضرب المثل های عامیانه به ترتیب حروف الفبا
الف | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ |
ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ |
ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی | همه |
لطفا بانظرات خود ما را برای ادامه راه دلگرم کنید.
سپاسگزارم
مدیریت سایت پارس ادب